در این بخش ما در مورد نقش قدرت در ایجاد تغییر و دگرگونی اجتماعیصحبت می کنیم و اینکه چرا کنشگران مدنی باید درهنگام تبیین استراتژی های لازم برای دستیابی به تغییرات و دگرگونی اجتماعی اجتماعی، این موضوع را در نظر بگیرند.
در طی چند دهه گذشته، فشارهای چشم گیری از سوی نیروی های اجتماعی برای تشویق بیشتر مشارکت مردم عادی در فرآیندهای تصمیم گیری وجود داشته است. ابتکارات جدید اجتماعی – نه تنها به روابط بین شهروندان و دولتهایملی، بلکه بر نقش مردم بر بهبود و پیشرفت جامعه و خدمات عمومی متمرکز بود. ابتکارات و مضامین برجسته شامل صدای جامعه، مشارکت، شهروندی و آموزش شهروندان است.
بسیاری از مضامین کلیدی در زمینه تغییر و تحول اجتماعی در دو.ران اخیر از سوی یازیگران مدنی مطرح شده است و این امر باعث شد تا جامعه مدنی بتواند این ابتکارات را از صدرتا ذیل پذیرفته و روش های جدیدی را برای مشارکت مردم در تحولات اجتماعی کشف کند. بنابراین چگونه می توان به تمرکز بر روی قدرت کمک کرد؟ درک قدرت به این معناست که اطمینان حاصل شود اقدامات همه کسانی که به یک موضوع خاص علاقه دارند، می توانند منجر به تغییر و تحول شوند. این در مورد تصور کردن خودمان به عنوان فردی قدرتمند و تغییر طرز فکرمان برای درکی فراتر جهت تغییر و تحول است. تجزیه و تحلیل قدرت همچنین به معنای تعمیق درک و فهم ما از جامعه و از مشکلات اجتماعی است تا در ادامه برای یافتن راه حل های پایدار طولانی مدت بیشتری با یکدیگر همکاری کنیم.
در کار ما درباره قدرت، ما تصدیق می کنیم که تغییر و تحول اجتماعی به طرق مختلف اتفاق میافتد و مهم است که تجزیه و تحلیل گسترده انجام دهیم که نگاهی به مراتب آشکارتر به اشکال تاثیرگذاری بر سیاست های عمومی داشته باشد. منظور مااز این روش ها، روش های مرسوم کارزارها اجتماعی و فعالیت حمایتگری و ترویجی است که بیشتر آن ها توسط سازمان های جامعه مدنی اتخاذ شده اند که در درجه اول به افراد حرفه ای متکی هستند تا بتوانند برای تاثیرگذاری به کسانی که از نظر خودمان قدرتمندترهستند مانند سیاست مداران و مشاوران سیاسی اعتماد کنند. در حالی که کاملا این موضوع مهم است، ما همچنین اهمیت استراتژی های قدرت یابی و آگاهی بخشی را می شناسیم که مردم و جامعه عادی را قادر می سازد تا در دستیابی به تغییر مورد نظر خود نقش فعال تری داشته باشند. این به معنای حمایت از مردم برای درک قدرت خود به عنوان فرد و قدرتی است که هنگام همکاری با دیگران در جوامع خود دارند. همچنین در مورد کمک به مواردی برای درک چگونگی سایر کنشگران و موسسات فراتر از ساختارهای رسمی سیاسی، مانند تجارت و بخش بانکی مهم است که قدرت خود را به روش های کمتر شفاف برای دستیابی به تحول مورد نظر خود و تاثیر این امر را بر روی تحولاتی که ما در جهت انها فعالیت می کنیم اعمال کنند.
ما قدرت را در ابتدایی ترین شکل آن یعنی توانایی و قابلیت مردم برای دستیابی به تحولی که خواهان آن هستند، می دانیم. با این حال، قدرت پیچیده است و فردی که در یک چهارچوب قدرت دارد، می تواند در چالش ها خیلی ناتوان باشد. ما قدرت را به عنوان موضوعی که افراد معدودی دارای آن هستند نگاه نمی کنیم، بلکه قدرت، آن چیزی است که می توان آن را در بسیاری از افراد یافت کرد که می تواند به هر حال دو شکل مثبت و منفی پدیدار شود. تعریف زیر بیشتر منعکس کننده درک و فهم ما است، زیرا به اشکال مثبت قدرت می پردازد، در حالی که واقعیت را نیز دربرمیگیرد تا مظاهر مختلف قدرت افراد مربوط به عدالت اجتماعی را به چالش بکشد.همچنین اذعان می دارد که قدرت رابطه ای و دارای چهارچوب است:
"در واقعیت، قدرت پویا، رابطه ای و چند بعدی است که باتوجه به چهارچوب، شرایط و علاقه متحول می شود. انگاره و اشکال آن می تواند از سلطه و مقاومت تا همکاری و تحول، متغیر باشد. این خبر خوبی برای مروجین عدالت اجتماعی است که استراتژی های آن ها به فرصت ها و دریچه هایی جدید در عمل و ساختارهای قدرت بستگی دارد."
بدون این درک وسیع از قدرت، هرگونه فرآیند تجزیه و تحلیل قدرت می تواند محدود شده و بالقوه ضعیف کننده باشد، به این معنی که عقیده ای را تقویت می کند که افراد نزدیک به مردم فرودست جامعه برای دستیابی به تغییر و تحول ناتوان و ضعیف هستند.
تجزیه و تحلیل قدرت فرآیندی است که به کنشگران، گروه ها و سازمان ها کمک می کند تا در ابعاد مختلف قدرت حرکت کنند تا درک کنند چگونه موضوعات اجتماعی شکل می گیرند و چه تغییراتی می تواند برای بهبود زندگی جوامعی که کنشگران مدنی، سازمان ها و گروه ها با آن ها کار می کنند، می تواند حاصل شود. تجزیه و تحلیل قدرت توسط مجموعه ای از چهارچوب ها تسهیل می شود که می توان از آن ها برای تفسیر قدرت به روش های گوناگون استفاده کرد. ما می دانیم که یک چهارچوب می تواند روشی مفهومی برای درک قدرت باشد، اما همچنین می تواند ابزار یا تاکتیکی باشد که توسط سازمان ها و جوامع مورد استفاده قرار می گیرد تا از چالش های پیش روی آن ها استفاده شود.
تجزیه و تحلیل قدرت به خودی خود یک استراتژی تغییر یا یک ابزار نیست، بلکه فرآیندی است که می تواند به عنوان بخشی از استراتژی های تغییر دیگر به کار گرفته شود. این استراتژی های تغییر دیگر متنوع هستند و می توانند شامل پیشرفت های جامعه، کارزارها، طرفداری یا فرآیندهای توانمندسازی باشند.
روش مختلفی وجود دارد که تجزینه و تحلیل قدرت به کنشگران مدنی و سازمانهای جامعه مدنی برای ایجاد تغییرات اجتماعی کمک می کند:
قدرت اشکال مختلفی دارد و به روش های مختلفی می توان انرا تبیین و تشریح کرد و رسیدن به یک تعریف واحد غیرممکن است. متفکران اجتماعی و سیاسی مدت هاست که درباره ی اینکه قدرت چیست، بحث و گفت و گو می کنند و آن را به یک "مفهوم اساسا بحث برانگیز" و بدون نظریه ی یک پارچه تبدیل می کند. نحوه ی درک و بیان قدرت به این بستگی دارد که آیا ما نگران روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستیم. در صورت تمرکز بر کنشگران، ساختارها، نهادها یا تعامل بین آن ها، معنای قدرت متفاوت خواهد بود.
تجزیه و تحلیل قدرت اغلب برای توضیح چگونگی حذف و به حاشیه راندن کنترل و سلطه برخی افراد یا گروه ها بر دیگران استفاده می شود؛ اما همچنین می تواند به صورت یک تئوری جامعه و تحولات اجتماعی شکل بگیرد. نحوه ی تعریف قدرت ما همچنین به لنزهای انضباطی و دیدگاه های اجتماعی و فرهنگی بستگی دارد. به همین دلیل، دستیابی به قدرت از طریق دیدگاه های گوناگون مفید است و سعی نکنید آن را با استفاده از یک تعریف واحد تجزیه و تحلیل کنید. در این بخش چندین روش برای ایجاد حس قدرت ارائه شده است و روش ها و ابزارهایی را پیشنهاد می کند که می توانند برای کشف نحوه عمل کرد و تاثیرات آن استفاده شوند. این مقدمه با بررسی روش های مقایسه ای درک قدرت آغاز می شود و سپس با مجموعه ای از مفاهیم و چهارچوب های مفید با پیوند به روش ها و با ابزارهایی که ارائه می شود و می توان ازآن ها برای اجرای آن ها استفاده کرد، ادامه می یابد.
بیشتر مباحث مربوط به قدرت، ناشی از درک های مختلف جامعه و نحوه ی بازتولید قدرت و یا تحولات آن است. از نظر برخی، قدرت چیزی است که مردم و نهادها از طریق رقابت سیاسی یا نظامی می توانند آن را کسب کنند، به کاربگیرند، ازدست بدهند و به دست آورند. این اغلب به قدرت در قالب کارگزار – اقدامات و رفتار مردم برمی گردد. برای دیگران، قدرت در همه روابط، نهادها و سیستم های علمی تعبیه شده است و بخشی از نحوه ی کار جوامع و فرهنگ های ماست. این دیدگاه از قدرت متمرکز بر ساختار یا هنجارهای اجتماعی و نیروهایی است که افکار، اعمال و رفتار افراد را شکل می دهد.
ابزارها و روش های بسیاری برای تجزیه و تحلیل قدرت، ترسیم نقشه قدرت در میان کنشگران و کارگزاران اجتماعی وجود دارد، اما همچنین کشف ساختارها و هنجارهایی که شکل می گیرد – یا به واسطه آن ها شکل می گیرد – حائز اهمیت است.
معمولا قدرت به بهترین حالت، به عنوان نوعی تعامل کارگزار و ساختار استنباط می شود.
ساختارهای قدرت را می توان به عنوان محصول نهادهای رسمی، قوانین و اعمال جبری حساب شده یا به عنوان اثرات روابط غیر رسمی و هنجارهای فرهنگی، اجتماعی و درونی مشاهده کرد.
قدرت رسمی را می توان به عنوان ساختارهای قابل مشاهده و شناخته شده قدرت تصور کرد که بخشی از روش کار جوامع است :
موسساتی که به واسطه ارتباط بین افراد دارای مرجعیت قانونی و کسانی که مشمول آن مقام هستند، قوانین و مقرارت را تعیین می کنند که چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی قابل قبول نیست و چگونه با کسانی که قوانین را رعایت نمی کنند و به هنجارها توهین می کنند برخورد شود. با این وجود، قدرت رسمی ممکن است به روش های کمتر مشاهده شده یا روش های قانونی شناخته شده عمل کند، به عنوان مثال از طریق استراتژی های مخفی اجباری که سیستم های اعتقادی خاصی را اعمال می کنند که نابرابری ها یا احساس عدم قدرت و ضعف را بازتولید می کند.
قدرت غیررسمی را می توان به عنوان هنجارهای اجتماعی، گفتمان ها و شیوه های فرهنگی که جزئی از زندگی روزمره ما هستند تصور کرد. روابط قدرت غیررسمی از طریق جامعه پذیری از دوران کودکی و جوانی نهادینه می شود و با پذیرش نابرابری ها در نقش ها، به عنوان نمونه بین پدر و مادر و اعضا پیر و جوان خانواده آغاز می شود. این روابط قدرت غیررسمی معمولی یا طبیعی تلقی می شود یا ذاتا طبیعی هستند.
از آنجا که نیازی به استراتژی های راهبردی اجباری یا سلطه گرایانه نیست، گاهی اوقات قدرت غیررسمی به عنوان قدرت نامرئی نیز گفته می شود. تمایز بین قدرت رسمی و غیررسمی در جلب توجه به این واقعیت مفید است که در ساختارهای رسمی و آشکار یا استراتژی های سلطه گرایانه لازم است، اما کافی نیست، تا جوامع را متحول کند و آن ها را عادلانه تر جلوه دهد. قوانین ممکن است مقدم و شتاب دهنده تحولات اجتماعی باشند، اما برای تاثیرگذار بودن آن ها باید با تلاش برای تغییر هنجارها، نگرش ها و ارزش های درونی همراه باشند.
روش های مختلفی برای درک مفهوم قدرت وجود دارد از قبیل اینکه چیزی است که توسط یک شخص یا گروه برای کنترل یا تسلط دیگران ( به عنوان نوعی کارگزار) اعمال می شود. بسیاری بر جنبه های منفی قدرت و قدرت جبری که مردم یا نهادها نسبت به دیگران دارند تمرکز می کنند.
این قدرت بیش از حد یا قدرت استبدادی می تواند شکل ظلم و ستم آشکار یا سرکوب به خود بگیرد،مانند انکار آزادی جنبش، گفتمان و کنشگری که در صورت خروج از خطوط تعیین شده، مجازات به همراه خواهد داشت یا آنچه را که احساس می کنند می تواند گفته یا انجام شود را محدود می کنند. اشکال فراوان قدرت در کشورهای استبدادی و رژیم های سرکوب گر وجود دارد، در کشورهایی که گروه های نخبه، خانواده ها، دستگاه های امنیتی یا حتی مجرمان سازمان یافته باهم یا جدا از هم قدرت را در دست دارند.
"قدرت بر" در شرایط درگیری و پس از جنگ و در موسساتی که افراد به معنای واقعی کلمه از انجام برخی کارها منع شده اند، اعمال می شود و در صورت عدم رعایت، مجازات یا کشته می شوند. با این حال نمونه هایی از این نوع "قدرت بر" را می توان در زندگی روزمره ی خودمان در آزادانه ترین حالت سیاسی یافت کرد. به عنوان مثال، فشاری را که افرادی که تمایلات همجنسگرایانه دارند، برای ازدواج و داشتن فرزند تجربه می کنند، می تواند به عنوان تجلی قدرت هنجارهای اجتماعی بر زندگی و انتخا ب های مردم تلقی و درک شود. بنابراین هنجارهای اجتماعی قدرت غیررسمی و نامرئی نیز نوعی قدرت برهستند.
اما قدرت، حتی برخی از جنبه های قدرت بر نیز می تواند مثبت باشد، یک نیروی لازم و ضروری برای امرخیر. تسلط و اقتدار عمومی موثر و مشروع می تواند محیطی مناسب برای حکومت داری خوب، مدیریت مغایرتها و کش مکش ها و کاهش فقر ایجاد کند. یکی از الویت های اصلی در بازسازی پس از درگیری، تمایل به برقراری امنیت و نظم عمومی همراه با احیای دوباره ی اعتبار و اصلاح نهادهای امنیتی و دادگستری کشور است. با این وجود بسیار مهم است که چنین اقتدار عمومی باید مشروعیت داشته باشد تا از حمایت گسترده ی مردم برخوردار باشد و صاحبان قدرت باید پاسخگو و تابع قانون باشند. این امر هنگامی آسان تر می شود که " قدرت بر" برای ایجاد چالش و رقابت دموکراتیک از سطح پایین باز باشد و پاسخگوی نگرانی های اقشار فقیر و آسیب پذیر باشد.
وقتی مردم بسیج می شوند تا به دولت ها یا به کارفرمایان خود نشان دهند که تحمل سو استفاده و بهره کشی را ندارند، آن ها در حال اعمال قدرت مثبت هستند. هنگامی که یک زن قادر به تصمیم گیری برای ترک یک شوهر خشن یا بیرون رفتن از محل کار باشد، او قدرت مثبت را اعمال می کند. دگرگونی هنجارهای سرکوب گرایانه اجتماعی و مقابله با سواستفاده از قدرت، خواستار درکی از قدرت است که حالت ها و تجلی مثبت خود را به عنوان کارگزاردرک کند و بشناسد. قدرت را می توان به عنوان اشکال گوناگون مثبت، از جمله قدرت به (توانایی انجام کار)، قدرت در (اقدام جمعی) و قدرت درون (وقار و عزت نفس) شناخت.
قدرت به و قدرت با محدود به کارگزار افراد حاشیه نشین نیست که برای برطرف کردن نگرانی هایشان سازمان دهی می کنند. دولت ها و همچنین جوامع محلی، ممکن است "قدرت به" را برای تامین کالاهای عمومی، مانند بهداشت، آموزش و امنیت به کارگیرند. ممکن است نخبگان اقتصادی و سیاسی با ایجاد اتحاد با سایر نخبگان و یا در مرزهای طبقاتی، شکل های جمعی از قدرت با را با قدرت شبکه ای اعمال کنند تا حمایت عمومی را برای تحولات بسیج کنند یا برعکس مانع آن ها شوند. برای ایجاد ائتلاف تحول با یاری دهندگان، کنشگران یا سازمان های غیردولتی بین المللی، قدرت می تواند از طریق مرزهای ملی و همچنین در داخل به صورت شبکه ای باشد. یا در حالت منفی تر، مافیا ها یا شبه نظامیان مسلح ممکن است از شبکه ها برای ایجاد اتحاد استفاده کنند و فعالیت های خود را در چهارچوب های سیاسی جدید گسترش دهند.
در پاسخ به قدرت در همکاری های توسعه، زبان، موسسات و روابط روزمره ما مکان هایی هستند که در آن ها می توانیم قدرت پیدا کنیم – اثرات قدرت فقط در سواستفاده های آشکار یا اعمال شجاعت مشاهده نمی شود، بلکه در ساختار موسسات ما، در روش های تصمیم گیری، به شیوه هایی که افراد خاص ارزشمند انگاشته شده و یا به حاشیه رانده می شوند و تا چه اندازه مردم خود را قادر به شکل دهی سرنوشت خود می دانند،شناخته می شوند. پاسخ گویی به قدرت در همکاری های توسعه به معنای توانایی به چالش کشیدن قدرتی است که بیش از اندازه منفی است و به مردم کمک می کنیم تا در کشف و پیگیری مسیرهای توانمندسازی خود، گام بردارند و به عنوان بازیگران توسعه از اعمال قدرت خود آگاه باشند و از این امر برای حمایت از تغییر و تحول استفاده کنند.
توانمندسازی برای بسیاری از سازمان ها به یک هدف اصلی تبدیل شده است، اما مانند قدرت، این مفهوم می تواند دارای معانی مختلفی باشد که نه تنها به قدرت بلکه مشارکت، توانایی، استقلال، انتخاب و آزادی مربوط می شود. برخی از رویکردهای توانمندسازی بر فراهم کردن دارایی های شخصی و فرصت های افراد متمرکز است تا بتوانند شرایط خود را بهبود ببخشند. یکی از نگرانی های این رویکرد این است که می تواند باعث شود برخی از افراد بتوانند بهتر با یک وضعیت اساسا ناعادلانه سازگار شوند، بدون آنکه در وهله نخست به شرایطی که تولید فقر می کند، بپردازند. آیا ارائه کمک به برخی از افراد برای بهتر کردن اوضاع آن ها بهترین روش برای رفع دلایل اصلی فقر است؟
رویکردهای دیگر برای توانمندسازی، فراتر از این فرض است که تامین منابع به ظرفیت بیشتری برای عمل تبدیل شود. این کارها در سطح هوشیاری فردی و گروهی انجام می شود تا افراد بتوانند نسبت به خود و موقعیت های خود آگاهی بیشتری پیدا کنند و از این آگاهی برای تحریک خود برای انجام عمل استفاده کنند. افراد با درک احساس قدرت خود، می توانند به تنهایی یا از طریق بسیج، سازمان دهی و اقدام در مورد نگرانی های مشترک، فعالیت خود را به پیش ببرند. رویکردهای دیگر برروی توانمندسازی برای ایجاد تغییر و تحول در ساختارها متمرکز است، از جمله تغییر قوانین برای افزایش تعداد و نفوذ زنان در مجلس، آوردن قوانین جدیدی که به زنان حق زمین و دارایی های دیگر را می دهد یا سایر برنامه های اقدامی مثبت دیگر برای اقلیت ها یا گروه های محروم ( گرچه چنین رویکردهایی تنها در صورت تغییر قدرت غیررسمی و نامرئی نیز به رسمیت شناخته شده و تاثیرگذار است).
تمرکز فقط برروی تشکل و ساختارها، بدون نگاه به هردو و رابطه ی داخلی بین آن ها، درک کاملی از قدرت یا توانمندسازی نخواهد داد. توانمندسازی فرآیندی چند بُعدی است که نیاز به تغییر در شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد که افزایش فقر و محرومیت را در پی خواهد داشت. به عنوان مثال، برای حمایت از توانمندسازی زنان، باید به توانمندسازی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن ها توجه شود:
یک مفهوم یا چهارچوب منحصر به فرد بعید است که بتواند پیچیدگی کامل قدرت را در هر چهارچوب مشخص کند. تجزیه و تحلیل قدرت در مواقعی که به ترکیبی از مفاهیم، با نگاه به تقاطع تشکل و ساختار و در هر دو شکل مثبت و منفی نمایندگی، بیشترین تاثیر را دارد. قدرت به بهترین وجه در حوزه های سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ تجزیه و تحلیل می شود و با در نظر گرفتن بازیگران، نهادها، فضاها و سطوح مختلفی که در آن فعالیت می کنند، تنوع وجود دارد. به همین دلایل، برای تشکل های توسعه مهم است که اطلاعات بیشتری در مورد قدرت، چگونگی حفظ روابط قدرت، چگونگی تغییر ساختار یا ایجاد ساختارها و روابط ،ایجاد فقر و محرومیت را از بین ببرد. بخش های زیر جزییات بیشتری در مورد هریک از این مفاهیم و چهارچوب های قدرت ارائه می دهد و پیوندهایی با روش ها و ابزارهای خاص دارد که می تواند برای تجزیه و تحلیل قدرت به کار گرفته شود:
حتی در مواردی که قدرت به عنوان تشکل استنباطمی شود، اکثر افراد تشخیص می دهند که اقدامات، توانایی ها و موقعیت های افراد و گروه ها در جامعه نیز توسط ساختارها، هنجارها و چهارچوب های رابطه شکل می گیرد. مفید است هنگامی که ازبازیگران سیاسی و شبکه ها در حالی که برای قدرت خود و روابط، برنامه ریزی میکنند، درباره مواضع و منابع قدرت شان سوال پرسیده شود.این موضوع می تواند ماهیت پویا و محتمل قدرت را روشن کند – نشان دهد که چگونه قدرتی که به یک فرد داده شده در رابطه با یک چهارچوب و لحظه ی ویژه می تواند تغییر کند.
در هر چهارچوب مشخص، قدرت افراد، گروه ها و موسسات (تشکل بهم پیوسته آن ها) از منابع مختلف به دست می آید. اینها شامل "منابع" واقعی از قبیل اشکال سرمایه (سیاسی،مالی،طبیعی،اجتماعی) و وسایل تولید (نیروی کار) یا مصرف می شود. منابع قدرت همچنین ممکن است از فرهنگ، زبان، شبکه های اجتماعی، موقعیت مکانی و جغرافیایی یا دسترسی پیوسته به اطلاعات، دانش، آموزش و فناوری ناشی شود. منابع قدرت همچنین ممکن است ناشی از "اقتدار اخلاقی" و قدرت مطالبه ی حقوق بشر، تبعیض یا حق و حقوق یا دفاع از نسل های آینده باشد. قدرت فردی و گروهی همچنین می تواند تحت تاثیر ویژگی های جسمانی (به عنوان مثال، سن،سلامتی، توانایی، قدرت،کاریزما و مهارت ) یا از نظر هویت اجتماعی (جنسیت، سن، قومیت، مذهبی،گرایش جنسی) باشد. منابع قدرت غالبا بهم پیوسته هستند :
داشتن مزیت یا عدم مزیت یک نوع (جنسیت،قومیت،سرمایه) می تواند فرصت های دیگری از انواع دیگر (مانند شبکه های اجتماعی، آموزش، دانش، مهارت) را باز یا بسته کند.
درک قدرت به عنوان رابطه و مشروط به چهارچوب، نیاز به دقت در مورد برچسب زدن ایستا و ساکن به بازیگران سیاسی به عنوان قدرتمند یا ناتوان دارد. قدرت یک فرد یا گروه می تواند بسته به موقعیت و چهارچوب، متفاوت باشد. ممکن است شخصی در یک موقعیت مسلط و غالب باشد و در موقعیت دیگر بی صدا باشد؛ آنها ممکن است در یک فضای ملی به حاشیه رانده شوند و در چهارچوب محلی بسیار تاثیرگذار باشند. هنگامی که ما هویت را به عنوان منبع قدرت "ضروری می دانیم" (به عنوان مثال، همه سفید پوستان قدرتمند هستند) می توانیم روش های تعامل منابع انرژی، تقویت یا ضد یکدیگر را در رابطه با چهارچوب از دست ندهیم. در نظرگرفتن پیش فرض های ثابت درباره اینکه چه کسی "قدرت" دارد و چه کسی "ندارد"، همچنین می تواند امکاناتی را برای بازیگران سیاسی فراهم کند تا بتوانند خود را مجددا تغییر دهند، فضاهای جدید را ایجاد یا وارد آن شوند یا روش های جدید به کارگیری تنظیمات سنتی را تصور کنند و توسعه دهند. از این رو هنگام شناسایی منابع قدرت، به ویژه در رابطه با جنسیت یا هویت یک رویکرد پویا و پابرجا مهم است. ممکن است یک زن جوان حرفه ای در محل کار خود مورد احترام باشد اما در خانه یا اجتماع خود جایگاهی نداشته باشد (حتی در رابطه با زنان مسن تر اما با تحصیلات کمتر) یا ممکن است بلعکس این موضوع درست باشد، که او در خانه قدرت دارد اما در محل کار خود در حاشیه است. به همین دلیل تجزیه و تحلیل جنسیت، قلمروهای عمومی، خصوصی و صمیمی قدرت را نظر می گیرد. کاوش در منابع قدرت می تواند به جای اینکه قدرت به صورت ایستا یا ساکن رفتار کند، به تبیین نقش های پویای افراد، گروه ها و نهادها در چهارچوب های خاص کمک کند. منابع و موقعیت های قدرت مربوط به فضاهایی است که در آن قدرت تجربه می شود. فضاها را می توان به طور گسترده به عنوان حوزه های ارتباطی و تعامل تعریف کرد که ممکن است جغرافیایی، فرهنگی یا نهادی باشند. حوزه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی (به عنوان مثال خانه یا محل کار) همه توسط مرزها، قواعد و هنجارهایی اداره می شوند که بازیگران یا بازیگران سیاسی درون آن ها را توانا می سازد یا آن ها را محدود می کند. به عنوان مثال، مفهوم فضای بسته، دعوت شده یا ادعا شده مشارکت سیاسی ( که در مکعب قدرت مورد استفاده قرار می گیرد)، چگونگی تاثیر قدرت برروی هنجارهای تعامل، نه اینکه فقط بازیگران سیاسی را برجسته کند. فضاهای سیاسی را می توان با توجه به اینکه چه کسی آنها را ایجاد کرده، چه کسی اجازه ورود به آنها را داده است، چه کسی می تواند در آنها صحبت کند و چه قواعد و هنجارهای رفتاری پذیرفته هستند را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
روش های موجود در اینجا، روش هایی است که معمولا برای درک قدرت نسبی بازیگران سیاسی و موسسات و شبکه ها و روابط آن ها استفاده می شود (مثلا در تحلیل اقتصاد سیاسی، به بخش های قبلی مراجعه کنید). با استفاده از برخی از این ابزارها برای جلوگیری از یک تجزیه و تحلیل ایستا و ساکن، تطبیق آنها با پرسیدن در مورد منابع و مواضع موجود در پشت قدرت فرضی بازیگران سیاسی و اینکه چگونه ممکن است که این در رابطه با چهارچوب ها و فضاهای خاص تغییر کند، مفید است. این ابزارها می توانند با روش های تحقیق کیفی علوم اجتماعی، مانند مشاهده مشارکت کنندگان، مصاحبه ها و گروه های متمرکز و همچنین روش های تحقیق مشارکتی و عملی همراه شوند. مورد دوم، به ویژه برای اطمینان از صدای گروه های حاشیه ای مفید هستند. داده های کمی ثانویه از نظرسنجی های سرشماری یا ارزیابی فقر همچنین می تواند اطلاعات مفیدی در مورد به عنوان مثال، فقر و سطح نابرابری و داده های مربوط به دسترسی به آموزش و مراقبت های بهداشتی ارائه دهد. این امر به ویژه هنگامی مفید است که داده ها براساس جنسیت یا سایر مقوله ها تفکیک شوند.
این ابزار به درک چگونگی تاثیرگذاری مردم در سیاست ها و نهادها و چگونگی تاثیرگذاری سیاست ها و نهادها در افراد کمک می کند. این امر به ویژه در شناسایی برندگان و برجسته کردن چالش هایی که باید برای تغییر رفتار، توسعه قابلیت ها و مقابله با نابرابری ها وجود داشته باشد بسیار مفید است. در استفاده از این ابزار، درباره منابع و موقعیت های قدرت و تاثیر چهارچوب و فضاها پرسش کنید.
این یک ابزار تصویر ساده برای بررسی و نمایش تاثیر نسبی است که افراد و گروه های مختلف در طول تصمیم گیری دارند و اینکه چگونه نفوذ و همکاری در طول زمان تغییر می کند. این می تواند به عنوان بخشی از بحث یا مذاکره بین صاحبان سرمایه مورد استفاده قرار گیرد یا با استفاده از مخبران مختلف برای تهیه تصاویر مختلف از روابط قدرت مورد استفاده قرار می گیرد. بازهم، سوال کردن درباره منابع و مواضع قدرت و تاثیرات چهارچوب و فضاها مفید است.
نت مپ یک ابزار هدف گذاری بصری مبتنی بر مصاحبه است که به افراد کمک می کند موقعیت هایی را که در آن بسیاری از بازیگران سیاسی مختلف، بر نتایج تاثیر می گذارند را درک کنند، تجسم کنند،بحث کنند و نیز ارتقا ببخشند. با ایجاد نقشه های شبکه ای موثر، افراد و گروه ها می توانند دیدگاه خود را درباره ی یک وضعیت شفاف سازی کنند، بحثو گفتگو را پرورش دهند و رویکرد استراتژیک فعالیت های شبکه ای خود را توسعه دهند. به طور ویژه، نت مپ به کنشگران سیاسی کمک می کند تا مشخص کنند چه افرادی در یک شبکه معین درگیر هستند، چطوربا یکدیگر پیوند دارند، تا چه حد تاثیرگذار هستند و اهداف آن ها چیست. و باز اینکه، سوال کردن در مورد منابع و مواضع قدرت و تاثیرات چهارچوب و فضاها مفید است.
حاملان تغییر یک فرآیند تحلیل قدرت است که شامل مجموعه ای از ابزارها و روش هایی است که متمرکز بر شناسایی عوامل اصلی و نیروهای اصلی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که این عوامل را قادر می سازد تا از اصلاحات طرفداری کنند یا مانع اصلاحات خفیف شوند. عوامل اصلی با توجه به میزان مشروعیت، منابع و شبکه هایشان مشخص می شوند و براساس پنج "منبع" تجزیه و تحلیل می شوند :
قدرت موقعیت، قدرت مالی، قدرت تخصصی، قدرت مذاکره و قدرت شبکه ای.
در این بخش برخی از مفاهیم و روش های مفید ایجاد شده برای ارائه زبان دقیق تر برای شناسایی و بحث در مورد "اشکال" یا "ابعاد" قدرت خاص ارائه شده است. این مفاهیم می توانند باهم مورد استفاده قرار گیرند، زیرا هر یک از آن ها می توانند به عنوان بخشی از استراتژی همکاری، فهم و درک، انتقال یا بسیج قدرت را تغییر دهند.
قدرت معمولا به عنوان قدرت بر درک می شود، همان طور که در مواردی به صورت اقتدار، کنترل یا سلطه تجربه می شود. بازیگران سیاسی با قدرت بر"قدرتمند" در نظر گرفته می شوند، در حالی که کسانی که بر آنها مسلط می شوند "بی قدرت" هستند. قدرت بر از بسیاری جهات قابل استفاده است. واضح ترین آن سلطه بی رحمانه است، جایی که شخص یا موسسه آنچه را که فرد دیگری قادر به انجام آن است را کنترل یا محدود می کند. اما قدرت را نیز می توان در مورد کارهایی که دیگران تصور می کنند که می توانند انجام دهند یا حتی تصور می کنند که امکان اعمال آن وجود دارد، محدود کرد. قدرت بر، از طریق اشکال جسمانی یا کلامی سلطه گسترش می یابد تا به شیوه هایی که مردم خود، حقوق و قابلیت های خود را مشاهده می کنند، تاثیر بگذارد. مفهوم تسلط (گرامشی) توضیح می دهد که چگونه مردم ترغیب می شوند کارهایی را انجام دهند که خلاف منافع خودشان باشد. آنها می آیند تا ادعا نخبگان را بپذیرند که پیگیری منافع خودشان با یک نفع عمومی همراه است. آرمان ها و هنجارها "هژمونیک" هستند، اگر مردم را در معرض دید خود قرار دهند، بدون تردید باقی می مانند و به عنوان "عقل سلیم" تلقی می شوند. به عنوان مثال این ایده که زنان به دلیل عدم قوای جسمانی نمی توانند کارهای خاصی را انجام دهند یا اینکه زنان والدینی بهتر از مردان هستند، در مقاطع خاصی از تاریخ و در چهارچوب های خاص، هژمونیک( مسلط) بوده است. رسانه ها که اغلب توسط بازیگران سیاسی قدرتمند کنترل می شود، نقش مهمی در جاسازی و تقویت این نوع ایده ها دارند. قدرت بر، رایج ترین شکل قدرت منفی بین بازیگران سیاسی است و غالبا وقتی مردم در مورد قدرت صحبت می کنند، منظورشان همین است. اما بیانات مثبت قدرت یا تشکل نیز وجود دارد:
قدرت به، در مورد توانایی عمل کردن و بسیار شبیه به ایده تشکل است. قدرت برای می تواند با آگاهی از امکان انجام کار شروع شود و می تواند در روند اقدام و درک این مسئله که فرد می تواند در تغییر و همچنین ایجاد مهارت ها و ظرفیت ها تاثیر بگذارد، رشد کند. قدرت همراه با، اقدام جمعی یا تشکل را توصیف می کند و هم قدرت روانی و هم جسمانی را در بر می گیرد که از اتحاد ناشی می شود.
قدرت با، اغلب برای توصیف چگونگی مواجه آن ها با سلطه آشکار یا پنهان است تا بتواند برای رسیدن به موقعیت خود اقدام کند:از طریق پیوستن به دیگران برای ایجاد تفاهم های مشترک گرفته تا برنامه ریزی و انجام اقدامات جمعی.
قدرت در، (گاهی اوقات به آن قدرت از درون می گویند) احساس اعتماد به نفس، عزت و عزت نفس را که ناشی از آگاهی از موقعیت فرد است و درک امکان انجام کاری در مورد آن را توصیف می کند. قدرت درون (که به روش های مختلف توصیف شده است) یک ایده اصلی در تجزیه و تحلیل جنسیت، آموزش شهروندان، روانشناسی و رویکردهای بسیاری برای توانمندسازی است.
این عبارت قدرت یا تشکل یادآوری می کند که قدرت می تواند به طور مثبت و همین طور منفی از سوی افراد بدون قدرت و همچنین قدرت مندان مورد استفاده قرار بگیرد. آن ها ما را تشویق می کنند که به قدرت به عنوان چیزی که می توان از آن برای ایجاد استراتژی ها و دنبال کردن فرصت ها برای تغییر و تحول استفاده کرد، نگاه کنیم. مفاهیم اغلب باهم استفاده می شوند : مردم برای اینکه بتوانند به طور جمعی عمل کنند به قدرت درونی نیاز دارند؛ قدرت با درک مشترک و عمل نیز می تواند عزت نفس (شخصیت) و تشکل را تقویت کند. این عبارات مثبت قدرت یا تشکل با تفکر(Sen) از توانایی ها در تفکر توسعه انسانی مطابقت دارد.
رابطه بین مواضع و اشکال قدرت |
قدرت در | قدرت با | قدرت به | قدرت بر | موقعیت های قدرت |
قدرت مسئولیت پذیر و محدود: مقامات و مسئولان، هنجارهای پاسخ گویی، قانون را نهادینه و قدرت را محدود می کنند | قدرت مبتنی بر نخبگان که از طریق ائتلاف ها و حمایت های نخبگان اعمال می شود؛ "نئوپترومونیالیسم" | قدرت زیر ساختی: توانایی مقامات دولتی و سیاسی برای تنظیم انجام کارها | قدرت متمرکز یا استبدادی: سلطه، برتری و نظارت | "از بالا" "به شکل یک دولت دیدن". |
قدرت مبتنی بر هویت؛ بسیج نمادها، گفتمان ها و احساس تعلق به جوامع تصور شده، مذهبی یا اجتماعات ملی. | قدرت شبکه ای: همکاری بین عوامل متنوع اجتماعی در داخل و در مرزهای ملی، به عنوان مثال سازمان های مردم نهاد، تشکل های غیردولتی و حامیان مالی از طریق مشارکت های عمومی و خصوصی؛ یا Diasporasو ستیزه جویان | قدرت مبتنی بر همکاری از طریق اقدام جمعی برای دستیابی به اهداف مشترک همراه یا بدون دولت: شامل فعالیت های همکاری در همه رده ها، سازمان های غیردولتی/ حامیان مالی، بخش های عمومی/ خصوصی | قدرت جبری مبتنی بر زور یا تهدید به زور علیه مخالفان: خشونت سیاسی، جنگ داخلی، درگیری قومی و غیره. | افقی یا عرضی |
خود توانمندسازی و صدای افراد / گروه هایی که قبلا حاشیه نشین یا آسیب پذیر بودند؛ آگاهی منتقدانه از ساختارها؛ توسعه ی شان و رتبه و عزت نفس. | قدرت از طریق اتحاد بین گروه های صاحب قدرت کمتر، تاثیرگذار، چالش برانگیز یا عبور از دولت، در شبکه های بنیادی ایجاد شده است. | قدرت مشارکتی از طریق اقدام جمعی برای تغییر توسط جنبش های اجتماعی و سایر "عوامل فقر" که از دولت مطالبه می کنند یا دولت را جایگزین می کنند. | قدرت ضد برتری: ظرفیت گروه های تحت الگو برای به چالش کشیدن، مقاومت و "خروج" از روابط قالب. | "از پایین " "سلاح های ضعیف" |
اشکال بسیار متنوع و غالبا نامتقارنی از قدرت در دنیای واقعی در دسترس عوامل مختلف اجتماعی وجود دارد. این تفاوت دارد که آیا ما به فکر قدرت رژیم ها و نخبگان یا افراد و گروه هایی که آن ها را به چالش می کشند هستیم یا سعی داریم تا آن ها را مسئولیت پذیر و پاسخ گو کنیم. روابط ( و عدم تقارن) موجود بین موقعیت های قدرت و اشکال قدرت را می توان با قرار دادن آن ها در یک ماتریس کشف کرد.
یک تنوع شناسی گسترده برای تحلیل قدرت در تصمیم گیری سیاسی و مشارکت دموکراتیک، سه "بعد" یا "جنبه" از قدرت را شناسایی می کنند که به آن قدرت آشکار، پنهان و نامرئی گفته می شود. نخسین بار که در اثر(استیون لوکس) بیان شد و برگرفته از مباحثی پیرامون سیاست کثرت گرایی بود، این رویکرد توسط (جان گاونتا) در چهارچوب " مکعب قدرت" و توسط (لیزا ونکلاسن و والری میلر) در بیان راهبردهای مشترک شهروندان و توانمندسازی زنان توسعه یافت. این نوع شناسایی یا گونه شناسی از قدرت آشکار فرآیندهای تصمیم گیری رسمی، به قدرت پنهان تعصبات سازمان یافته و تنظیم دستور کار در پشت صحنه به قدرت نامرئی نیروهایی که اگاهی و نیازهای مردم را شکل می دهند، منتقل می شود. موارد زیر از (ونکلاسن و میلر- ۲۰۰۲) اقتباس شده است:
قدرت آشکار، قوانین رسمی، ساختارها، مقامات، موسسه ها و رویه های تصمیم گیری سیاسی را تشریح می کند. این همچنین توضیح می دهد که چگونه افراد در موقعیت های قدرت از چنین رویه ها و ساختارهایی برای حفظ کنترل استفاده می کنند. بنابراین قدرت آشکار محصول ساختاری هم تشکل و هم ساختار است. استراتژی هایی که به قدرت آشکار پاسخ می دهند، معمولا سعی در تغییر "چه کسی، چگونه و چه چیزی" در سیاست گذاری دارند تا روند، دموکراتیک تر و پاسخ گوتر شود و به نیازهای اقشار تهی دست جامعه پاسخ دهد. قدرت آشکار به منزله ی استراتژی های دفاع سیاسی و به دنبال دسترسی به فرآیندهای تصمیم گیری رسمی تلقی می شود. به عنوان مثال : تحلیل قدرت (Sida) در کشور کنیا خاطرنشان می کند که دستگاه اجرایی اختیار کامل در انتصابات عمومی دارد. بند ۲۴ قانون اساسی کنیا، به رییس جمهور این اختیار را می دهد که قدرت دائمی برای القاء و ایجاد اداره های دولتی بدون پاسخ گویی به دیگران را داشته باشد.
عوامل(بازیگران) قدرتمند همچنین با کنترل اینکه چه کسی به جدول تصمیم گیری می رسد و چه چیزی در دستورکار قرار می گیرد، تاثیر خود را حفظ می کنند. این پویایی در بسیاری از سطوح کار می کند، تا نگرانی ها و نمایندگی گروه های کم قدرت تر از جمله "بسیج تعصب" و "بدون تصمیم گیری". استراتژی هایی که به قدرت پنهان پاسخ می دهند، بر تقویت و توانمندسازی سازمان ها و جنبش های فقرا، ایجاد قدرت جمعی و رهبری برای تعریف مجدد برنامه و طرح سیاسی و افزایش دید و برحق بودن موضوعات، صداها و مطالباتی که مسکوت مانده اند، متمرکز شده اند. مثال: تجزیه و تحلیل قدرت (Sida) در مورد کشور موزامبیک بیان می دارد که حامیان مالی در موزامبیک دارای قدرت تنظیم دستور کار هستند که قدرت تصمیم گیری موسسات بروکراتیک موزامبیک را محدود می کنند، زیرا که آن ها باید به دستور کار و برنامه ی حامیان مالی پاسخ دهند.
احتمالا پر توطئه ترین و نامرئی ترین قدرت، مرزهای روانی و عقیدتی مشارک را شکل می دهد. مشکلات و مسائل قابل توجهی نه تنها از جدول تصمیم گیری ها گرفته نمی شود، بلکه از ذهن ها و فهم افراد، تحت تاثیر قرار می گیرد. این سطح از قدرت با تاثیرگذاری بر نحوه تفکر افراد در مورد جایگاه خود در جهان، اعتقادت افراد، حس نفس و پذیرش وضع موجود و حتی فرومایگی را شکل می دهد. فرآیندهای اجتماعی شدن، فرهنگ و ایدئولوژی محرومیت و نابرابری را با تعریف آنچه معمولی، قابل قبول و ایمن است، جاودانه می کند. استراتژی هایی که به قدرت نامرئی پاسخ می دهند، بر روی تجسم دوباره و فرهنگ سیاسی و همچنین افزایش آگاهی انتقادی برای تغییر شیوه ادراک خود و دیگران و اطرافیان و چگونگی روبرو شدن با امکانات و گزینه های آینده است، متمرکز می شوند.
مثال : در تحلیل قدرت (Sida) در مورد کشور اتیوپی، بیان شد که حاشیه نشینی زنان و اقلیت ها ناشی از هنجارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی (از جمله هنجارهای خانوادگی) است. این هنجارها وضعیت را براساس جنسیت و هویت و تداوم سلسه مراتب و اقتدارگرایی در هر سطح تامل پذیرفته شده، ایجاد می کند.
به کارگیری قدرت آشکار و پنهان اغلب آسان تر از قدرتی است که در هنجارها و رویه های فرهنگی و اجتماعی تعبیه شده است. با این حال، نادیده گرفتن دومی احتمالا منجر به سو تعبیر روش های پیچیده ای که در آن تغییر اتفاق می افتد و باعث می شود، استراتژی های تغییر که باید گسترش یابد سخت شود. این سه بُعد قدرت، نه تنها از بالا بلکه به عنوان قدرت اعمال می شود؛ آن ها همچنین ممکن است از پایین به عنوان اشکال مقاومت و به عنوان ابزار قدرت بر، قدرت با یا قدرت دراعمال می شوند. به عنوان مثال برخی از گروه های ممکن است، شکل های قدرت پنهان خود (در پشت صحنه کار می کنند، دستور کار را تنظیم می کنند) یا قدرت نامرئی (به افکارعمومی شکل می دهند، هنجارهای جدید را بیان می کنند و گفتمان می کنند) را به عنوان استراتژی های توانمندسازی و تغییر اجتماعی بسیج می کنند. این اشکال مقاومت نیز ممکن است به شکل نفوذ یا پذیرش روایت های جایگزین، ایدئولوژی ها یا عقاید سیاسی و مذهبی باشد.
پیوندها بین این سه بُعد قدرت و قدرت برای، قدرت همراه با و قدرت درون در استراتژی های توانمندسازی اتخاذ شده توسط گروه های حاشیه نشین اغلب مشهود است. کشف قدرت شخصی درونی و قدرت جمعی هوراه با از طریق آگاهی و تلاش های آگاهی بخش برای غلبه بر هنجارهای قدرت و اشکال پنهان محرومیت کمک می کند که در این صورت افراد بتوانند قدرت را به چالش بکشند و از قدرت خود برای عمل در مقابل قدرت آشکار استفاده کنند.
بیشتر نظریه های اجتماعی بر اشکال قدرت کمتر آشکار و فرهنگی تمرکز دارند تا توضیح دهند که چگونه هنجارها، سلسه مراتب ها و الگوهای رفتاری به طور ناخودآگاه تکثیر می شوند و در برابر تغییر و تحول مقاوم می شوند. با این حال برای برخی، مفاهیم برتری(هژمونی) فرهنگی یا قدرت نامرئی بسیار با اقدامات عمدی بازیگران سیاسی قدرت مند برای دستکاری آگاهی و نیازهای بازیگران سیاسی کمتر قدرتمند هستند.دیگران این را نه به عنوان نتیجه تشکل آگاهانه و یا حتی ساختارهای جبرگرایانه، بلکه به عنوان نوعی تامل مداوم بین این دو توضیح می دهند – جایی که قدرت به عنوان هنجارها، گفتمان ها و رفتاری تعریف شده است که توسط همه بازیگران سیاسی، اجتماعی و درونی و نهادنیه می شود. فضا اجازه شرح کامل این نظریه ها را نمی دهد، اما آن ها طیفی از اندیشه های اجتماعی، فمنیستی، انسان شناسی و روانشناختی را شامل می شوند.
مکعب قدرت یک چهارچوب مفهومی است که برای درک و تجزیه و تحلیل نحوه کار قدرت در فرآیندهای حاکمیت، سیاست و تعامل شهروندان و همچنین روابط سازمانی و اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد. آن از یک رویکرد چند وجهی برای کشف سه بُعد قدرت (آشکار، پنهان و نامرئی) با طرح ریزی فضاها و سطوح مختلفی که بازیگران سیاسی، این شکل از قدرت را تجربه و اعمال می کنند، بهره می برد.مکعب قدرت بیشتر به عنوان یک چهارچوب تحلیلی استراتژیک مورد استفاده قرار می گیرد و به عنوان یک لنز برای تجزیه و تحلیل چهارچوب و چهارچوب، شناسایی نقاط ورودی برای پشتیبانی از تغییر و برای ارزیابی و یادگیری مفید است.
خانه قدرت یک اجتماع آنلاین برای متخصصان، کنشگران، آموزگاران، سیاست گذاران و متفکران است تا بحث و گفت و گو کنند و ابعاد گوناگون قدرت را کشف کنند. این پلتفرم مبتنی بر وب به اعضا این امکان را می دهد تا ابزارها و منابع را با یکدیگر تبادل کنند، باهم همکاری کنند تا استراتژی هایی را برای تغییر ایجاد کنند و به تفکر و تمرین بپردازند و از موضوعات قدرت در سازمان هایشان صحبت کنند.
ماتریس قدرت یک ابزار ساده برای ارزیابی نمونه های واقعی از " سه بُعد قدرت" (آشکار، پنهان و نامرئی) و نحوه تامل آن ها برای شکل دادن به مشکل و تعریف امکانات برای مشارکت شهروندان است، این می تواند برای شناسایی پاسخ ها و استراتژی های ممکن در رابطه با هر بُعد از قدرت و کشف توالی و اشتراک مساعی ما بین این پاسخ ها مورد استفاده قرار گیرد.
ماتریس قدرت توسط (Just Associates ) برای استفاده توسط جنبش های اجتماعی و رهبران سازمان های غیردولتی (NGO) با استفاده از رویکردهای مبتنی بر حقوق برای توسعه و تحول اجتماعی گسترش یافته است.
این یک ابزار مناسب برای کشف اشکال قدرتاست که در سطوح مختلف به وجود می آید : صاحبان سرمایه شخصی، گروه یا جمعی، سازمان یا نهاد، جامعه یا سیستم گسترده تر (نام های این سطوح نیز می تواند بسته به چهارچوب و اینکه چه کسی درگیر آن است، وقف پیدا کند). کنکاش کردن را می توان به مشارکت کنندگان و اطلاعات اصلی در تجزیه و تحلیل قدرت به کار برد تا هم در شکل های منفی و هم تسلط قدرت ( در محیط بیرونی و تحت کنترل سایر بازیگران سیاسی ) و هم برای اشکال مثبت و شکل های جایگزین قدرت ( که می توان برای تغییر یا حمایت استراتژی های همکاری بسیج کرد) استفاده کرد.
برخی از بهترین ابزارها برای مشاهده و احساس چند گونه ای از قدرت توسط محققان کیفی، بخصوص انسان شناسان و جامعه شناسان، تهیه شده است و با استخدام دانشگاهیان با تجربه و کاربردی، این کارها به راحتی در یک فرآیند تحلیل قدرت قابل استفاده است. روش هایی مانند مشاهده ی مشارکت کننده، روش های دیداری یا بصری، روش های روایی (مانند داستان گویی و اظهارات شفاهی)، مصاحبه های نیمه ساختار یافته و گروه های متمرکز، همه می توانند بر اشکال قدرت و تعامل آن ها اثر بگذارند.
روش های تحقیق عملی و تحقیقاتی مشارکتی مدت هاست که توسط بازیگران سیاسی و عاملان توسعه و تحولات اجتماعی برای کمک به گروه های مردمی، چه در اجتماعات و چه در سازمان ها برای کشف روابط قدرت که بر زندگی آن ها تاثیر می گذارد، مورد استفاده قرار گرفته اند. رویکردهای سیستماتیک برای تحقیق عملی برای حرکتی فراتر از فرضیه های خطی ساده درباره علت و معلول، خوب است و به بررسی پیچیدگی قدرت می پردازد. این روش ها به راحتی می تواند در فرایندهای تحلیل قدرت استفاده شوند، به عنوان مثال در گروه متمرکز، مصاحبه، کارگاه و تنظیمات عنواع صاحبان سرمایه. در راستای دستورالعمل (Sida)، آن ها اجازه می دهند تا دیدگاه های مختلف بازیگران سیاسی نه تنها شنیده نشود بلکه با استفاده از یک روند مشارکتی، مورد بحث و گفت و گو قرار بگیرد. اقدام عملی و تحقیقات مشارکتی بیشتر در مورد کمک به افراد برای انجام تجزیه و تحلیل خود است تا "جمع آوری داده" برای تجزیه و تحلیل توسط دیگران و حتی می تواند در فرآیند ورود لنزهای قدرتدر همکاری(Sida) گنجانده شود.
مفاهیم و چهارچوب های زیر به این نکته می پردازند که قدرت توسط بازیگران سیاسی مختلف چگونه تجربه می شود و چگونه روابط قدرت بسته به مکان های خاصی که به وجود می آید، می توانند پافشاری کنند یا تغییر یابند. دانستن ویژگی های عرصه ها، فضاها و سطوح مورد نیاز روابط قدرت و چگونگی شکل گیری این امکانات برای تداوم یا تحول، گامی اساسی در شناسایی نقاط ورودی عملی برای حمایت از تغییر است. سه چهارچوب عنوان شده است:
دو مورد از این فضاها و سطوح با سه بُعد قدرت شرح داده شده در بالا ترکیب شده و در چهارچوب "مکعب قدرت Gaventa" استفاده می شود (درپایین). مفهوم فضاها همچنین می تواند برای تطبیق مکعب قدرت برای در نظر گرفتن قلمروهای عمومی، خصوصی و صمیمی استفاده شود، به عنوان مثال برای اینکه ببینیم انواع مختلف فضاها چه جنسیتی دارند یا اینکه خانواده را به عنوان یک سطح در نظر بگیرید.
این چهارچوب به طور گسترده در تجزیه و تحلیل جنسیت مورد استفاده قرار می گیرد تا چگونگی تجربه متفاوت زنان و مردان در فضاهای عمومی، خصوصی یا صمیمی زندگی شان را نشان دهد. به عنوان مثال، به یک زن جوان حرفه ای در محل کارش احترام می گذارند، اما در خانه و اجتماع خود جایگاهی نداشته باشد(حتی در رابطه با زنان مسن تر اما با تحصیلات کمتر) – یا ممکن است برعکس این ماجرا درست باشد که او در خانه قدرت دارد، اما در محل کار در حاشیه قرار دارد. او ممکن است در قلمرو عمومی یا خصوصی احساس قدرت کند، اما در قلمروی صمیمی اینطور نیست؛ برعکس، عدم قدرت وی در عرصه های صمیمی یا خصوصی ممکن است باعث تضعیف احساس قدرت وی در عرصه عمومی باشد.
حوزه عمومی قدرت مربوط به تجربه شخص در تعامل عمومی مانند استقلال، معیشت، فعالیت های بازار، مشارکت در امورعمومی، فضاهای اجتماعی عمومی و نقش در جامعه است. |
حوزه خصوصی قدرت شامل تجربه شخصی از خانواده، روابط، دوستان، ازدواج و خانواده است که معمولا با هنجارهای اجتماعی، فرهنگی و مذهبی این روابط تعریف می شود. |
حوزه صمیمی قدرت مربوط به عزت نفس شخصی، اعتماد به نفس، عزت، رابطه با بدن خود و سلامت تولید مثل و جنسی فرد است. |
قلمروهای عمومی، خصوصی و صمیمی توجه به راه هایی را نشان می دهند که تجارب در فضاهای ویژه هم توسط آن ها شکل می گیرد و هم می تواند جنسیت و سایر هنجارهای ساخته شده اجتماعی را تقویت کند. احساس هویت و قدرت فرد که طبق سن، قومیت، مذهب یا تمایلات جنسی تعریف می شود، ممکن است لحظه به لحظه مطابق حوزه ای که در آن است، تغییر کند. این چهارچوب به "منابع قدرت" شخصی و خانوادگی که اغلب نادیده گرفته می شوند نور می تاباند – حتی اگر همه بازیگران سیاسی نیز آن را تجربه کنند. به عنوان مثال، مطالعه بر روی کشور سریلانکا نشان داد که ساختار روابط قدرت در درون اهل خانه ی خانواده محور نمایان است و ساختار و توزیع قدرت بیرون از جامعه بزرگتر به روش های قانونی خود را نشان می دهد. درجات مختلف قدرت، اغلب در داخل خانه به طور طبقه بندی شده با راس خانواده دیده می شود – معمولا تصور می شود که آن راس می تواند یک مرد بالغ باشد ( که اغلب از نظر قانونی به این صورت تعیین می شود). حقوق و تعهدات اشخاصی که عضو آن هستند با یک فرآیند مذاکره از طریق هویت های جنسیتی و روابط بایکدیگر تعیین می شود. این روابط اغلب در سطح ملی تکرار می شوند. این چهارچوب می تواند در ترکیب با مکعب قدرت (معرفی شده در زیر) برای گسترش دسته بندی های سطوح و فضاها استفاده شود.
فضاهای بسته، دعوت شده و ادعا شده. مفهوم "فضا" به طور گسترده در تجزیه و تحلیل قدرت، سیاست، دموکراسی و اقدام شهروندی، اغلب به معانی مختلف استفاده می شود. این گونه شناسی است که در چهارچوب مکعب قدرت مورد استفاده قرار می گیرد و فضاها را به عنوان "عرصه های تصمیم گیری و تالارهایی برای مشورت و اقدام " و همچنین فضاهایی به شکل "فرصت ها، لحظه ها و کانال هایی تعریف می کنند که شهروندان می توانند برای تاثیرگذاری بر سیاست ها، گفتمان ها، تصمیمات و روابطی که بر زندگی آن ها تاثیر میگذارد، به طور بالقوه عمل کنند". این گونه شناسی همچنین می تواند به طور مستقل از مکعب قدرت به عنوان ابزاری برای تجزیه و تحلیل، مورد استفاده قرار گیرد. در هر صورت در استفاده از این چهارچوب، طبقه بندی انواع مختلف فضاها را می توان گسترش داد و متناسب با چهارچوب ها تنظیم کرد.
ادعا شده / ایجاد شده | دعوت شده | بسته |
---|---|---|
فضاها ایجاد شده / ادعا شده هستند، وقتی که بازیگران سیاسی کمتر قدرت مندی از قدرتمند ترین ها رهایی می یابند و خود را از قدرتمندتر رها می کنند و فضاهای مستقل برای تعامل و عمل ایجاد می کنند. مثال ها: اعتراضات خیابانی، جلسات همسایگی، اتحادها و شبکه ها | فضاها وقتی دعوت شده هستند، که انواع مختلفی از مقامات از مردم دعوت می کنند تا به عنوان شهروند، ذی نفع یا عضو در فرآیند تصمیم گیری شرکت کنند. اگر چه این فضاها می توانند به فرصت های همکاری واقعی تبدیل شوند، دستورهای کاری اغلب از پیش تعیین شده هستند. مثال: مشاوره عمومی | فضاها بسته هستند، هنگامی که پشت درهای بسته تصمیم گیری انجام می شود – اغلب حتی بدون بهانه ای برای گسترش فرصت های ورود. مثال ها : جلسات شورا، مجلس، جلسات هیات مدیره |
"این مهم است که نه تنها به فضاهایی که برای تعامل وجود دارد، توجه کنیم، بلکه باید به آن چه درون آن ها می گذرد نیز توجه کنیم. کیفیت مشارکت چیست؟ چه کسی صحبت می کند؟ چقدر آن ها تاثیر دارند؟ میکرودینامیک های مشارکت در فضا چه هستند؟ در اینجا ممکن است تعدادی از عوامل قدرت نقش داشته باشند – از نظر دینامیک پیرامون جنیست، سن، تخصص و سایر مواردی که برخی از صداها بیشتر از دیگران تاثیر می گذارند. تنها به دلیل اینکه یک فضا موجود است، به این معنی نیست که تمام حجم آن فضا با همه صداها پر شود. مشارکت در این فضاها می تواند برای اهداف زیادی مورد استفاده قرار گیرد، گاهی اوقات برای ایجاد تغییر واقعی، اما در موارد دیگر صرفا برای تصمیم گیری های مشروع که در جاهای دیگر بوده اند یا توهم و خیال مشارکت یا برای اهداف نمادین یا ساختن گروه هاست."