فصل پنجم: تدوین نظریه های تغییر برای محیط های پر مخاطره
  1. مقدمه
  2. شرایط محیطی پر مخاطره و پیچیده
  3. شروع کار
  4. زمان و تلاش مورد نیاز است
  5. تئوری تغییر چیست؟
  6. کنشگران مدنی تئوریهای تغییر را می توانند برای اهداف مختلف بکار ببرند
  7. اجزای تشکیل دهنده تئوری تغییر
  8. مراحل ایجاد یک تئوری تغییر
  9. مسائل / نگرانی ها / ملاحظات در تهیه تئوری تغییر مفید
  10. نتیجه گیری
  11. جعبه ابزار برای تئوری های تغییر
theory of change

مقدمه

امروزه تئوری های تغییر (Theory of Change) به بخش جدانشدنی بسیاری از کنشگری های مدنی به ویژه جنبش های اجتماعی تبدیل شده اند. تئوری های تغییر در واقع برنامه روشن و مسیر هدف گذاری شده و افق ترسیم شده مطلوب را در کنار یکدیگر می چینند. پیگیری تغییرات مطلوب در سطوح کنشگری یا در شکل جنبش اجتماعی گرفتار پیچیدگی های بسیار زیادی است. گاهی بسیار بهم ریخته بنظر می آید، چون در ترسیم تغییرات بزرگ و مطلوب معمولا چرایی و چگونگی راههایی که ما را به تغییرات می رساند، ترسیم نمی شود. ما معمولا یک هدف بزرگ و چرایی عمومی از ایجاد تغییرات داریم اما اینکه چگونه این هدف و چرایی آن را به شیوه های اجرایی و فکر شده متصل کنیم، با مشکلاتی روبرو می شویم. گاهی هدف را گم می کنیم و گاه موانع سر راه سوالات جدی در مورد انتخاب هدف بوجود می آوردند. ما معمولا غافلگیر می شویم و نیروی زیادی را بواسطه پیش بینی نکردن مسیر تغییرات از دست می دهیم.

با توسل جستن به تدوین یک تئوری تغییر مناسب و متناسب تا حدود زیادی از این مشکلات جلوگیری می شود. و چرایی آنها معمولا به شیوه های عمل روشن یا مکانیسم هایی که برای آن تغییرات مدنظر است، متصل می شود. یک روند منطقی از تعیین هدف، جامعه هدف، راهکارهای عملیاتی برای اجرایی کردن فازهای های مختلف برنامه یا پروژه کنشگری رویارویی با مشکلات برای یارگیری و چگونگی تثبیت تغییرات و غیره همگی در تئوری تغییر دیده می شود. جدی گرفتن تئوری تغییر باعث می شود ما از نقطه آغازین تعریف هدف تا رسیدن به تغییرات پایانی و حفظ دستاوردها بروی ریل فکر شده و برنامه ریزی شده و قابل پیش بینی حرکت کنیم. معمولاً چنین توافقی وجود دارد که تئوری های تغییر توصیفات یا بازنمایی هایی از نحوه مداخله کنشگری مدنی در جهت ایجاد تغییر باشد.

تئوری تغییر ابزار مناسبی برای کنشگران مدنی جهت یافتن راه حل برای مشکلات پیچیده ی اجتماعی می باشد. به بیان ساده تر، این تئوری، به ما می آموزد چگونه حرکت کنیم تا به دستاوردهای اولیه و میانی برسیم و بتوانیم نتایج بلند مدت را پدید بیاوریم یا حفظ کنیم. تئوری تغییر، به مفهومی دقیق تر، به مفروضاتی می پردازد که فرایند تغییر را شرح می دهند و بیان می دارد از چه طریقی می توان به نتایج اولیه و میانی دست یافت که خود موجب دستیابی به تغییرات بلند مدت می شوند.

در این نوشتار ابتدا با بررسی ویژگیهای محیط های پیچیده، ارزیابی را نشان می دهیم و سپس برای فهم دقیقتر نظریه تغییر در مورد برخی اصطلاحات و مفاهیم اساسی مورد نیاز بحث می کنیم.

سپس به یک مدل تغییر رفتار برای استفاده به عنوان یک تئوری تغییرعمومی می پردازد. پس از آن در مورد مراحل تهیه یک تئوری تغییر محکم و استوار بحث میکند. قبل از نتیجه گیری به موضوعاتی که باید در توسعه یک تئوری تغییرمورد توجه قرار گیرد پرداخته شده است.

شرایط محیطی پر مخاطره و پیچیده

در اینجا علاقه ما به تهیه تئوری های تغییر برای مداخله هاییست که گرایش به سمت پیچیدگی دارند. یعنی مداخله هایی که ممکن است دارای برخی یا تمام خصوصیات ذیل باشد:

  • این مداخله ها شامل اجزای مداخله مختلف هستند
  • شامل تعدادی از انواع فعالیتهای و استراتژی های مداخله ای هستند
  • شماری از عوامل مختلف را در برمیگیرند، یعنی شرکا و واسطه های متعدد، و همچنین ذینفعان متعددی را شامل می شوند.
  • شامل چندین مسیر مختلف برای ایجاد تأثیر هستند.
  • تحت تأثیر تعدادی از عوامل بیرونی قرار دارند.

در محیط های پر مخاطره، چگونگی عملکرد استراتژی های انتخاب شده ممکن است در ابتدا خیلی روشن نباشند. استراتژی های مداخله شفاف و سرراست نیستند، ارتباط میان زمینه انتخاب هدف و چرایی آن و همین طور انتخاب راههایی که به تعییرات ختم می شود دارای روابط پیچیده است. عوامل علّی مختلفی در ایجاد تغییرات و بروز آن دخیل هستند. مداخله ها با اهداف مختلف در بسترهای مختلف و با شرایط بسیار متفاوتی اجرایی می شوند. عوامل متعددی بر آنها تاثیر می گذارند. این پیچیدگی ها معمولا در همه استراتژی های مداخله پیدا می شوند. واضح است که تدوین تئوریهای مفید تغییربرای چنین مداخله هایی موثری در اجتماع نه کاری معمول و نه چیزی است که بتوان تنها با چند ساعت تلاش آنرا انجام داد. نیاز است پیچیدگی و کژتابی محیط / جامعه هدف درک شود.

برای شروع کار میان کنشگران و اعضا گروهی که مشغول تدوین تئوری تغییر هستند، ابتدا لازم است بروی مفاهیم و کلمات اساسی توافق حاصل شود، چالشهای مهم و کلیدی شناسایی و مورد توجه قرار گیرد. همچنین موارد بسیاری وجود دارد که لازم است آنها را بررسی و حل و فصل نماییم. راههایی برای درهم شکستن پیچیدگیها پیدا کنیم. مکشلات بزرگ و عمده را به اجزای کوچکتر و قابل مدیریت تبدیل کنیم. اینکارها ارزش هزینه کردن امکانات و وقت را دارند. رویکردهای ارزیابی مبتنی بر تئوری تغییر نیاز به تئوریهای تغییر معتبر دارند، اگرچه این امر غالبا " بطور واضح و آشکار تشخیص داده شده و مورد شناسایی واقع نمی شوند. قراردادن تحلیل بر پایه تئوریهای تغییر ضعیف فقط میتواند منجر به ادعاهای توخالی و ضعیف گردد و بنابراین هدف اقدام انجام شده با شکست مواجه می شود.

شروع کار

چالشهای زیادی در طراحی تئوریهای تغییر وجود دارد که عدم پرداختن بموقع به آنها مطمئنا " منجر به روند تدوین ناامید کننده و نه چندان موفق تئوری تغییر می شود. درابتدا ضروری است در مورد برخی موارد اساسی به درک و تفاهم برسیم :

  • تئوری تغییر چیست،
  • هدف تئوری تغییر چیست و چگونه از آن استفاده می شود،
  • نوع مدل تئوری تغییر که بنا شده تهیه گردد چیست و اجزای اصلی عمومی دخیل در تئوری تغییر کدامند،
  • سطح تلاش بکار رفته در تهیه و تدوین تئوری تغییر چیست،
  • نیاز به اطمینان در محیط های پیچیده و چندین اجزای بهم تنیده یک تئوری تغییر

زمان و تلاش مورد نیاز است

تهیه و تدوین تئوریهای تغییر روندی فوری و فوتی نیست. این کار نیازمند تحلیل متفکرانه ،بحث های دقیق، اختصاص وقت کافی و کار بسیار از سوی کنشگران مدنی درگیر در روند وهمچنین اختصاص منابع و امکانات است. و در بیشتر موارد تهیه یک تئوری تغییر روندی تکراری با بازخورد و چالشی چشمگیر است. همین امر بطور اجتناب ناپذیری نیاز به وقت و منابع و امکانات را بیشتر میکند. هنگام کار بروی تهیه تئوری تغییر متوجه می شوید که اختصاص زمان و امکانات ناکافی توسعه روند را محکوم به شکست نموده و در نتیجه تئوریهای تغییر تهیه شده از برآوردن کردن نتایج مورد انتظار ناتوان است.

تئوری تغییر چیست؟

همانطور که در بالا ذکر شد، کنشگرانی که در تهیه تئوری تغییر همکاری دارند ممکن است عقاید مختلفی درباره تعریف تئوری تغییر و شکل آن داشته باشند. اما از همه مهتر این است که ما به این سوالها جواب بدهیم : چه تغییری می خواهیم؟ چرا این تغییر را می خواهیم؟ چگونه و می خواهیم و برای اجرای راههای رسیدن به این تغییرات معمولا باید چه کارهایی انجام بدهیم؟ تغییر مطلوب چیست و پس از رسیدن به آن چگونه می توانیم آن را حفظ کنیم؟ در هر پروژه دیگری نیز ما ابتدا بروی مبانی و مفاهمی توافق می کنیم. از این رو لازم است از همان ابتدا باید تلاش کنیم به توافق سطح بالایی در مورد کلمات و مفاهیم میان بازیگران اصلی تئوری تغییر دست پیدا کنیم و در واقع نیاز به تئوری تغییر را کاملا " درک نماییم. در غیر اینصورت جلب توافق و پشتیبانی همه جانبه در تهیه و تدوین یک تئوری تغییر محکم و قوی کار دشواری خواهد بود. در ذیل به توضیح واژگان و مفاهیم بکار رفته میپردازم و انجام این کار را بسیار مفید می دانم. اگر واژگان و مفاهیم مختلفی در تهیه تئوری تغییر مورد استفاده قرارمی گیرد بایستی تعریف واضح و شفافی از آنها ارائه داد تا همه به زبانی مشترک بین کنشگران مدنی رسیده و بعد اهداف مشترکی را دنبال کنند.

اصطلاح مسیر اثربخشی (impact pathway)، یک مسیر علّی را توصیف می کند که پیوند بین مراحل کار تا رسیدن به تأثیر را نشان می دهد : اینکه چرا باید چنین مسیری را برای رسیدن به تغییر دنبال کرد.

یک تئوری تغییر با توصیف مفروضات علّی پشت پیوندها در مسیر، به مسیر تأثیرگذاری معنی میبخشد – در واقع این همان چیزی است که برای تحقق پیوندهای علی باید ایجاد شود. یک تئوری تغییر الگویی از چگونگی عملکرد اصلاحی (قبل از انجام اصلاح) یا عملکرد آن (پس ازانجام اصلاح) است. مسیرهای تأثیرگذاری گاهی اوقات مدلهای منطقی یا زنجیرهای نتیجه نامیده می شوند، و به تئوریهای تغییر گاهی، تئوری برنامه گفته می شوند که البته این نامگذاریها ما را دچار اشتباه میکنند.. بنظر من مسیرهای تاثیرگذاری، مدلهای منطقی و زنجیرهای منطقی به تنهایی باعث بوجود آمدن تئوریهای تغییر نمی شوند زیرا مفروضات علّی دخیل در تشکیل آنها را شناسایی نمیکنند.

نسخه ها و اجزای متفاوتی از تئوری تغییر مداخله (intervention) میتواند وجود داشته باشد

اغلب چنین باور ناگفته ای هست که فقط باید یک تئوری تغییر برای مداخله وجود داشته باشد. تئوریهای تغییر سعی در انجام کارهای زیاد داشته و تلاش میکنند چیزهای زیادی را نشان دهند، بنابراین قراردادن همه چیز در درون یک تئوری تغییر، معمولا " منجر به آشفتگی تصویری و ایجاد مدل تئوری تغییر اسپاگتی وار می شود. عامل کلیدی که باید بخاطر داشت اینست که برای هر مداخله ای تئوری تغییر یک مدل مفهومی است و به همین جهت ارائه های متعددی از تئوری تغییر میتواند وجود داشته باشد، که هریک از آنها با توجه به جزییات مورد نیازشان با یکدیگر تفاوت دارند. تئوریهای تغییر با برخورداری از میزان جزییات متفاوت برای اهداف متفاوتی بکار گرفته می شوند.

معمولا " برای هریک از مسیرهای متفاوت تاثیرگذاری، نیاز به تئوری تغییر با تصویر بزرگتر و تئوری تغییر جزیی تر می باشد.

  • تئوری تغییر روایتگر Narrative ToC)) در واقع همان نسخه ای از تئوری تغییراست که متقاعد کننده و جذب کننده است و در متنی که نحوه عملکرد اصلاح را بطور کلی توصیف میکند شروع بکار می کند. شاید بطور معمول فقط حاوی چند کلمه باشد که مسیرهای اصلی اصلاح را معرفی کند و سپس به توصیف نتایج اصلی مورد نظر بپردازد. یک تئوری تغییر روایتی فقط باید یک یا دوجمله باشد.
  • تئوری تغییر اجمالی ( Overview ToC) می تواند یک مسیر تأثیرگذاری ساده شده باشد که هر تئوری زیر شاخه مرتبط با مسیرهای تغییر مسیر را نشان می دهد، یا یک تئوری تغییراجمالی به همراه فرضیات منطقی، نشان دهنده مسیرهای اصلی تأثیرگذاری است. مفهوم تئوری تغییر اجمالی ارائه تصویر بزرگ و کلی است.
  • تئوریهای تغییر با جزئیات دقیق تر (Nested ToCs)، نشان دهنده چندین مسیر تأثیر و جزئیات فرضیه های پیوند علّی است که از تئوری تغییر یا مجموعه ای از تئوریهای جزئی تر تغییر برای هر مسیر اصلی تاثیر، پشتیبانی می کنند.

تهیه تئوری تغییر اجمالی نشان دهنده تصویر بزرگ و مسیرهای اصلی تاثیرگذاری و همچنین تهیه و تدوین تئوری تغییر جزیی برای هر یک از مسیرها، کار مفیدی است. این روشی موثر برای گشودن مداخله های پیچیده است. مسیرهای تکی نیاز است از مداخله شناسایی شود و یا در صورت وجود مداخله مبتنی بر پروژه، بازبینی و شناسایی انواع کلی پروژه های اقدام شده مورد نیاز است.

این روند معمولاً تکراری است. یک تئوری تغییراجمالی خوب تا زمانی که تئوریهای تغییر جزئی تهیه نشده اند مشهود و قابل تشخیص نیست، و یک تئوری تغییر روایتگرخوب تا زمانی که تئوریهای تغییر اجمالی و تئوریهای تغییر جزئی شناسایی نشوند، ممکن نیست.

آنچه در ادامه می بینید، تمرکز بیشتر بر تهیه و تدوین یک تئوری تغییرخوب است، و مستقیماً روی مسئله گشودن پیچیدگی تاکید ندارد. یعنی تمرکز اصلی بروی ایجاد یک تئوری تغییر برای انجام یک مداخله ساده و آسان یا تهیه تئوری تغییر برای یک تئوری تغییر جزئی در یک محیط پیچیده است.

کنشگران مدنی تئوریهای تغییر را می توانند برای اهداف مختلف بکار ببرند

بسته به محیط، اهداف و استفاده های اصلی تئوری تغییر بین کنشگران مدنی مختلف است. اما مهمترین هدف آن عبارتند از :

  • نشان دادن تصویر بز رگ و کلی از تغییر : اینست که یک الگوی تصویری از نحوه عملکرد مداخله کنشگران مدنی ارائه شود.
  • برای نشان دادن جزئیات در مسیرهای تأثیر : چیزی بیش از یک تصویر بزرگ لازم است. اجزای خاص مداخله را می توان بعنوان الگو برای تجزیه و تحلیل دقیق استفاده کرد.
  • برای تقویت طرح : برای شناسایی نقاط ضعف در طراحی و اجرای مداخله بکار می رود.
  • برای کمک به برنامه ریزی : برای ایجاد ارتباط بین برنامه، پروژه و برنامه ریزی نتایج با فعالیتها، رسیدن به اهداف کلیدی و نتایج مورد انتظار.
  • به دنبال توافق از منظرهای مختلف : روند تهیه و ایجاد تئوریهای تغییر می تواند مبنای توافق بین ذینفعان اصلی،
  • در مورد چگونگی عملکرد مداخله را شکل داده وباعث بخاطر سپردن موضوعات مورد نیاز هنگام اجرای مداخله شود.
  • برای شناسایی نیازهای نظارتی و ارزیابی : تئوریهای تغییر برای شناسایی آنچه نیاز به نظارت دارد و همچنین برای شناسایی موضوعاتی که در ارزیابی مورد توجه قرار میگیرند، بکار می روند.
  • برای کمک به توسعه ابزارهای جمع آوری داده ها : برای تهیه یک ورودی کلیدی در طرح ابزارهای جمع آوری داده ها بکار میرود و از این رو قبل از تهیه چنین ابزارهایی باید تئوری تغییر موجود باشد.
  • درک اینکه چه چیزی برای چه کسانی و چه زمانی مؤثر است : ارائه بینش درک در مورد چگونگی، برای چه کسی و چرا مداخله مؤثر است یا نیست.
  • برای ادعاهای علّی : از طریق تأیید تئوری تغییر مبنایی فراهم میگردد تا ادعاهای علّی در مورد سهم مداخله در نتایج مشاهده شده صورت گیرد.
  • تئوری تغییر این امکان را به شما میدهد تا داستان عملکرد خود را بگویید. ارائه چارچوبی برای توصیف نحوه انجام مداخله.

اجزای تشکیل دهنده تئوری تغییر

تعاریف و توضیحات زیر در مورد عناصر ضروری برای ایجاد یک تئوری تغییر صرفنظر از بکارگیری آن مدل تغییر رفتار، سودمند است.

خروجی ها (Outputs)

خروجی ها اصطلاحی است که همه از آن استفاده می کنند، اما می تواند معنای متفاوتی برای افراد مختلف داشته باشد و از این رو نیازمند تعریف دقیق است.. من سعی می کنم خروجی ها را به عنوان کالاها و خدمات ارائه شده توسط مداخله تعریف کنم. اما برخی از کلمه " خروجی " برای اشاره به آنچه که من آنها را نتایج اولیه مینامم استفاده میکنند. و گاهی اوقات کاملاً مشخص نیست که خدمات ارائه شده چیست. حرف اینست که نیاز واقعی برای تعریف و توافق بروی معنی این کلمه وجود دارد. خروجی میخواهد به ما نشان بدهد نتیجه تلاش هایی که در مجموعه کنشگری آن را انجام می دهیم چه چیز است. خروجی نتیجه نهایی کنشگری است.

دستیابی و واکنش (Reach and reaction) دستیابی و واکنش به گروههای هدف گفته می شود که انتظار می رود خروجی مداخله را دریافت کرده و همچنین به واکنش اولیه آنها به این خروجی ها اطلاق میشود. منظور از دستیابی و واکنش نحوه برخورد گروههایی است که تغییر برای آنها و در محیط آنها روی داده است. آنها به تغییرات اتفاق افتاده چه واکنشی نشان می دهند؟ یکی از دلایل به بار ننشستن تئوری های تغییر و با شکست روبرو شدن مداخله ها این است که مداحله ها به طور درستی به گروه هدف نمی رسند. یا پیامهایی که برای ترویج تغیر به گروه هدف فرستاده می شود، مناسب با گروه هدف نیست.

اما باز هم، ممکن است همه چیز واضح و روشن نباشد . " دریافت یک خروجی " در واقع به چه معنی است؟

علاوه بر این، لازم است بین کسانی که انتظار می رود نتایج مداخله به آنها برسد و کسانیکه را در واقعیت نتایج مداخله به آنها رسیده است، تمایز قائل شد. معمولاً، افرادی که نتایج مداخله به آنها می رسد همان افراد شرکت کننده در مداخله یا افرادی هستند که بنحوی درگیر آن شده اند.

مفروضات ( Assumptions) در یک تئوری تغییر. در یک محیط تئوری تغییر، دو نوع فرضیه را تعریف می کنم :

  • فرضیات منطقی - اینها فرضیه های اساسی یا ساختارهایی هستند که مداخله درکل بر اساس آنها بنا شده است**. آنها معمولاً اظهارات علّی اساسی هستند که مداخله بروی آنها استوار گشته است.
  • فرضیات پیوند علّی – اینها در حقیقت وقایع و شرایط مورد نیاز (یعنی لازم) برای ایجاد پیوند علی مرتبط و برای اینکه علت منجر به نتیجه شود، محسوب می شوند. مجموعه چنین فرضیاتی وقایع و شرایطی است که باید برای هر پیوند در مسیر علّی ایجاد شود تا همانطور که انتظار می رود کار کند. آنها اظهارات علّی مرتبط با پیوند علّی نیستند.

شناسایی فرضیات پیوند علّی، یک بخش اساسی در یک تئوری تغیر بشمار می رود. شناسایی آنها به همان اندازه شناسایی نتایج مشخص شده در مسیر مهم است. فرضیات پیوند علّی، بخشی ذاتی از مسیر است. داستان عملکرد شفاف ذکر شده در بالا فقط در صورتی تحقق می یابد که همه فرضیات پیوند علّی محقق شوند.

کارکنان پروژه از تعریف دقیق فرضیات پیوند علّی بین فعالیتهای ارائه شده، مزیت هایی به دست خواهند آورد. از آنجا که آنها لازم و یا احتمالاً ضروری هستند، پس از شناسایی آنها می توانید سؤال کنید که آیا احتمال تحقق آنها وجود دارد یا خیر.

اتفاق افتادن برخی فرضیات، بدیهی نیست، بنابراین ممکن است این فرضیات، فرضیات در معرض خطر می باشند. ولی اینجا است که شرکای دیگر یا سایر اقدامات حمایتی اغلب وارد بازی می شوند شناختن این فرضیه های در معرض خطر، مدیر یک مداخله که به خوبی طراحی شده برای شرکا (یا اعضای تیم خود) بطور عمدی ترتیبی اتخاذ میکنند تا در خدمت به تحقق رساندن این فرضیات در معرض خطر باشند.

اقدامات حمایتی. اینها اقدامات انجام شده توسط یک بازیگر برای اطمینان از تحقق فرضیه (های) مورد نظر است، یعنی تلاش های انجام شده برای کمک به حصول اطمینان از تحقق فرضیه ها، به ویژه فرضیه های در معرض خطر است. وهر یک از این اقدامات حمایتی معمولاً خود یک تئوری تغییر کوچک است که نشان دهنده نحوه ایجاد فرضیه (ها) با این اقدامات حمایتی است. معمولاً بهتر است این تئوریهای تغییر به طور جداگانه از تئوریهای تغییراصلی ایجاد شوند، تا خیلی شلوغ نشده ولی نشان دهنده چگونگی تعامل آنها با تئوری تغییر اصلی باشد.

اقدامات حمایتی باعث ایجاد محیط سازنده می شود. در مثال فوق، تلاش های تعاملی با جامعه، اقدامات حمایتی هستند.

تاثیرات بیرونی. اینها وقایع و شرایطی مرتبط با مداخله ای که میتواند تحقق نتایج مورد نظر را تحت تاثیر قرار دهد نیستند. به همین ترتیب، این عوامل تأثیرگذار دیگر میتوانند علل کمک کننده باشند که قسمتی از نتایج مشاهده شده را توضیح میدهند. تأثیرات بیرونی معمولی، شامل روندهای اجتماعی و اقتصادی دخیل، رویدادهای خاصی که رخداده، و همچنین سایر مداخلات که با مداخلات موردنظر یا عوامل محیطی دخیل همپوشانی دارند، می باشد. غالباً دانستن این نکته كه آیا هر یک از تأثیرات بیرونی سهم مثبت یا منفی در کارکرد مداخله داشته است یا خیر، جالب است. معمولاً این مسئله در مورد تأثیرات خارجی توضیحی جایگزین برای نتایج مشاهده شده نیست، یعنی توضیح غیر از مداخله₁. درعوض، تأثیرات بیرونی همراه با مداخله ممکن است همگی در نتایج مشاهده شده نقش داشته باشند.

جدول زمانی. بسیاری از تئوری های تغییر، بدون زمان بندی درباره مسیرها نشان داده شده اند. بسیار مفید است که حتی یک زمان تقریبی از مدت زمان انتظار برای وقوع نتایج در طول مسیر نشان داده شود. جدول های زمانی غیرواقع گرایانه، به بسیاری از مداخلات آسیب زده است. علاوه بر این، هنگامی که تئوریهای جزئی تغییر ایجاد می شوند، جدول زمانی آنها باید مطابق با جایی باشد که آنها در جدول زمانی تئوری تغییراصلی، تعامل داشته باشند. اگر آنها با جدول زمانی تئوری تغییر اصلی همسو نباشند، یک ضعف در طراحی مداخله آشکار می شود.

مراحل ایجاد یک تئوری تغییر

روندی برای تهیه و تدوین تغییر تئوری تغییر

در حالی که تئوریهای تغییر باید به صورت مشارکتی تهیه شوند، یک روش مفید برای انجام این کار اینست که یک یا دو نفر پیش قدم تهیه یک پیش نویس خوب و " تقریبی " تئوری تغییر شوند که سپس به عنوان پایه ای برای بحث و چالش در بین افراد استفاده شود. جایگزین کردن گزینه دیگر یعنی شروع تهیه تئوری تغییر با یک صفحه کاغد خالی، روش خوبی نیست، زیرا همانطور که در ابتدا ذکر شد، دیدگاه های زیادی در مورد اینکه یک تئوری تغییر خوب چیست و چگونه باید ترسیم شود وجود دارد. شروع کار با یک پیش نویس روشن و معقول با اصطلاحات و مفاهیم اساسی بیان شده، به افراد اجازه می دهد تا در همان صفحه کارشان را آغاز کرده ش و سپس مطالب آنرا به چالش بکشند، بحث کنند و در نهایت آنرا اصلاح کنند.

دریافت بازخورد تیمی قوی و همراه با فکر در مورد پیش نویس تئوری تغییر— در مورد مسیرهای مختلفی که تصور میشود موثر هستند و فرضیه های پیوند علّی در پشت هر یک از مسیرها ضروری است. بحثهای كاربردی مفیدتر و مؤثرتر با استفاده از چنین پیشنویس مقدماتی میتواند شکل بگیرد، باشروع کار با یك صفحه کاغذ خالی، کاری از پیش نمیبریم. بدون دریافت بازخورد فکرشده و چالش برانگیز، نظر هیچ فردی برای شرکت در تهیه تئوری تغییر جالب نخواهدشد. علاوه براین، بدون سوالات چالشی جلو برنده و عقب کشنده ضعفها خود را نشان نمیدهند. در یک حالت مشارکتی، ارزیاب میتواند افراد را به سمت توضیح و توجیه استدلال خود در مورد کلیه مراحل موجود در تئوری تغییر سوق دهد، همچنین میتواند در مورد اینکه آیا تحقیقات پشتیبان از قبل وجودداشته یا تحقیقات قبلی برای تیم آشنا است یا خیر تفحص بعمل آورد.

غالباً اینگونه است که با پیشرفت پروژه، تئوری تغییر مورد بازبینی قرار می گیرد، زیرا درک بیشتری در مورد مداخله و زمینه آن بدست می آید. در حقیقت، ایجاد یک درک مشترک در مورد تئوری تغییر یک مداخله، معمولاً محصول بسیار مفیدی است و بینش و فهم قابل توجهی حاصل میشود.

در تهیه یک تئوری تغییر مفید و قابل استفاده، اکنون چنین استدلال میکنم که تهیه برخی از تئوریها نیاز به تخصص دارد. تهیه یک تئوری تغییر (یا به احتمال زیاد تئوریهای تغییر متفاوت برای جنبه های مختلف مداخله) به هیچ وجه کار ساده و آسانی نیست.

گام های نخست

ابتدا هدف را مشخص می کنیم. انتخاب هدف مهم است. چرا این هدف به عنوان یک تغیر مطلوب باید ضرورتامورد توجه قرار بگیرد. چرا این هدف باید به عنوان یک تغییر مدنظر قرار بگیرد. چرا این هدف انتخاب شده. هدف به ما می گوید چه شرایطی وجود دارد و تحت چه ارتباط منطقی میان هدف و وضعیت فعلی باید برنامه تغییرات نوشته شود.

شروع کار با توافق درباره تئوری تغییر مقدماتی روایتگر میتواند مفید باشد. این تئوری تغییر اولیه شامل 2یا 3 جمله توصیفی در مورد این است که تیم، کارکرد مداخله را چگونه میبیند. با این توافق کلی در مورد مداخله، میتوانید تمام بازیگران درگیر و مسیرهای اصلی تأثیرگذاری را شناسایی کنید.

موانع تغییر را مشخص کنید. شناسایی موانع مورد انتظار که مانع مداخله بوده و یا احتمالا مداخله را از ایجاد تغییرات مورد نظر بازمیدارند، در همان ابتدای کار میتواند بسیار سودمند باشد. این امرمی تواند بخشی از شناسایی مشکلی باشد که مداخله، سعی در برطرف نمودن آن دارد. این موانع تغییر احتمالاً به فرضیه های خاصی در تئوری تغییر مرتبط خواهد شد.

بازیگران مختلفی را که درگیر مداخله هستند، شناسایی کنید. شناخت زود هنگام همه گروههای بازیگر که به نوعی بخشی از مداخله بوده و نقش خود را تعیین میکنند، بسیار مفید است. این گروهها شامل موارد زیر است:

  • ذینفعان، گروه هدف یا گروههای هدف که انتظار میرود از مداخله بهرهمند شوند.
  • عوامل انتقال، گروههای پیمانکاری شرکای ائتلاف که جنبه های مداخله را انتقال میدهند.
  • واسطه ها، سایر بازیگران، معمولاً شرکای دخیل در این مداخله هستند که نقش آنها حمایت از ایجاد منافع برای ذینفعان مورد نظر است.

مسیرهای اصلی تأثیرگذاری را شناسایی کنید.سپس تلاش کنید تا راه های اصلی که مداخله، در صدد ایجاد تغییرات مورد انتظار است را شناسایی کنید. این مداخله ممکن است اجزای مختلفی داشته باشد که همگی به روش های مختلف برای تحقق یا کمک به تحقق اهداف کلی کار می کنند. بازیگران اصلی درگیر مداخله ممکن است مسیرهای خاص خود را برای کمک به ایجاد تغییر داشته باشند. مداخله ممکن است انواع مختلفی از پروژه ها را شامل شود، و هر یک از آنها نشانگر مسیر جدیدی باشد.و این نکته را به یاد داشته باشید، تهیه تئوری تغییر مفید یک فرآیند تکراری است، بنابراین ممکن است بعداً مفیدترین مسیرهای استفاده شناسایی شوند. اما در این مرحله لیستی از مسیرهای مختلف ایجاد می شود.

دریک مداخله پیچیده که بازیگران بسیاری در آن درگیر هستند، در همان ابتدا تمرکز بروی داستان اصلی تئوری تغییر و روی ا ین موضوع که ذینعفان مداخله چگونه تحت تاثیر مداخله قرار خواهند گرفت اغلب کار مفیدی است. این مسیر تغییرات مورد نیاز برای به وجودآوردن منافع مورد نظر برای ذینفعان از جمله تغییر در رفتار ذینفعان را شناسایی میکند. مسیرهای دیگر اغلب بروی سایر بازیگران دخیل در مداخله تمرکز دارند.

شناسایی فعالیتهای مداخله. معمولاً به دلایل واضح به سطوح بالاتر نتایج (نتایج و تأثیرات) توجه زیادی می شود.اما در مداخلات پیچیده، پی بردم که دریافت اظهارات واضح درباره فعالیتهایی که مداخله اقدام به انجام آنها میکند کار چالش برانگیزی است- در حقیقت غالباً مشخص کردن اینکه "مداخله" چه چیزهایی بدنبال دارد و چه خروجی هایی را در نتیجه هریک از این فعالیتها برای چه کسانی به دست می آورد، میتواند چالش برانگیز باشد. بااینحا این عوامل مثل خشت برای ساختن و تهیه یک تئوری تغییر خوب ضروری هستند.

استفاده از مدلی برای تهیه تئوری تغییر

براساس مراحل فوق، شما احتمالا تعدادی مسیر را مشخص كرده ای دو برای هر یك از این مسیرها نیاز به وجودی یک تئوری تغییر است. برای تعیین اینکه، مداخله دقیقاً چه خروجی هایی ارائه میکند، این خروجیها قرار است به چه کسانی و با چه فرضیه هایی برسد و چه مولفه هایی از ظرفیت( تواناییها، فرصتها وانگیزه) برای هر یک از عوامل قرار است تغییر کند و نیز تببین تغییرات رفتاری متعاقب آنها همراه با فرضیه های پیوند علّی در هر مرحله، لازم است به تک تک عناصر موجود در مدل عمومی پرداخته شود.

اول، ما معمولاً نتایج مسیر را بصورت متن تعریف میکنم: فعالیتها / خروجیها، دستیابی، تغییر ظرفیت، تغییر رفتار، مزایای مستقیم و تغییرات رفاهی، این متن شامل تخمین زمان وقوع این تغییرات میباشد.. سپس به عقب برمیگردم و فرضیه های لازم را مرحله به مرحله، به متن اضافه میكنم.

بعد از این مرحله است که فرد قادر به تعریف واژگان کلیدی مشترک در بیانیه های نتایج بوده و میتواند فرضیه هارا به تعداد کلمات مورد استفاده کاهش دهد، و بدین ترتیب کمی تئوری تغییر را ساده تر کرده اما بداند کدام جزییات حذف شده است. با انجام این کار هانمای کلی تئوری تغییر اکنون ساده تر شده و به طور معمول مسیرهای اصلی تأثیر را نشان میدهد.

سرانجام، یک مدل نموداری از تئوری تغییر می تواند برای هم برای تئوری تغییر جزیی و هم برای نسخه ساده شده آن ترسیم شود. در هر مرحله، مدل تئوری تغییر باید در صورت لزوم در معرض چالش و تجدید نظر قرار گیرد.

شناسایی رفتار مطلوب و تغییرظرفیت.

در جستجوی درک نوع تغییراتی که مداخله باید به وجودآورد، شناسایی ظرفیت و رفتارهای کنونی بازیگران مختلف کار مفیدی است، و پس از آن هنگامی که مداخله انجام شد، ظرفیت و شیوه های رفتاری مورد انتظار را تعیین کرد.این روشی عملی برای شناسایی موانع تغیر است که قبلا" بدان اشاره شد.پس از آن میتوان بحث را روی نحوه رسیدن به آنها از منظر ظرفیت و تغییرهای رفتاری مورد نیاز متمرکز نمود. بدین معنی که چه اتفافات و شرایطی برای بوجودآوردن ظرفیت تغییر موردنیاز لازم است ( تواناییها، فرصتها و انگیزه ها) و کدام به نوبه خود انتظار میرود تغییرات رفتاری مطلوب را ایجاد نماید.

تهیه و ارزیابی فرضیات پیوند علّی. فرضیات پیوند علّی، برای یک تئوری تغییر خوب بسیار مهم هستند. شناسایی آنها می تواند چالش انگیز باشد، اما دریافته ایم که وقتی تجربه کار را بدست میآوریم این چالش کمتر میشود.

روی پیوند علیت خاص متمرکز شوید. به یاد داشته باشید، اینها رویدادها و شرایط لازم (احتمالاً) برای عملکرد موثر پیوند علّی است، یعنی به تحقق / دستیابی به تاثیر مورد نظر کمک میکنند. بنابریان نیاز است پیوند به پیوند آنها را ساخته و پرداخته کرد.چه چیزی علت خاصی (نتیجه قبلی) برای ایجاد تأثیر وسهم در بوجود آمدن آن تاثیر نقش خواهد داشت ؟ این فرضیه ها، فرضیه هایی نیستند که به کلیت تئوری تغییر قابل اعمال باشند.

اینها ممکن است فرضیات منطقی باشند. و توصیفاتی از پیوند علّی نیستند. یعنی این فرض که A باعث بروز B شود یا به ایجاد B کمک کند، یک فرضیه پیوند علّی نیست. در واقع توصیف پیوند است. شناسایی فرضیات پیوند علّی با استفاده از تحلیل منطقی، ارزیابی موانع تغییر و ( در صورت دردسترس بودن) یافته های تحقیق و ارزیابی قبلی انجام می شود.

از تحلیل منطقی استفاده کنید. شاید ابزار اصلی در شناسایی فرضیات، تحلیل منطقی باشد.

شناسایی موانع تغییر.از آنجا که موانع برای عملیاتی شدن یک پیوند علّی ضروری هستند ،فرضیات برای عملکرد پیوند علّی ریسک بدنبال خود می آورند و از اینرو موانعی برای تغییر ایجاد می شود که در واقع بخشی از محیط و شرایط یک مداخله محسوب می شود. کنشگران مدنی با چهار گروه از موانع تغییر مواجه هستند:

  1. زیرساخت (محیط گسترده تر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی یک برنامه / مداخله شامل هنجارهای اجتماعی).
  2. محیط نهادی (ویژگیهای نهاد درگیر، مانند ساختارهای قدرت، مقامات و سیاستها).
  3. روابط بین فردی (ماهیت و تاریخ روابط کلیدی بین ذینفعان مانند سطح ارتباطات، شبکه ها، روابط تاریخی و اعتماد بین گروه ها). و ،
  4. ا فراد (ویژگی و ظرفیتهای ذینفعان از جمله عوامل تعهد که بر تمایل به ایجاد تغییر تأثیر می گذارد).

هر یک از این 4 مورد بالا میتوانند به عنوان منبع موانع احتمالی یا بالقوه در یک مداخله در نظرگرفته شوند، از اینرو کاوش در مورد آنها میتواند فرضیات پیوند علّی لازم را ارائه دهد.

مقایسه با واقعیت فعلی. تا حدودی مانند تعیین فعلی و آتی تغییر ظرفیت و رفتار مورد انتظار، می توان فرضیات شناسایی شده با واقعیت فعلی را مقایسه کرد. این مسئله مجدداً محدودیت های تغییر را مشخص می کند و در صورت تحقق فرضیه ها و مداخله موفق نشان میدهد چه چیزهایی مورد نیاز میباشد.

ساختن روایت های علّی معتبر روایت های علّی معتبر پیرامون هر پیوند علّی در تئوری تغییر، روش دیگری برای تقویت تئوری تغییر است. اینها استدلالهایی هستند که چگونگی عملکرد پیوندهای علّی در تئوری تغییر را توضیح میدهند. این روایت ها توضیح میدهند که چگونه و چرا یک علت بطور علّی با نتیجه بعدی(یاهمان اثر) پیونددارد. این روایت های علّی ضمیمه های افزوده شده بسیار مفیدی در توصیف تئوری تغییر هستند.

تئوریهای تغییر مبتنی بر بازیگر.هنگامی که خط اصلی داستان طبقه بندی شد، سپس می توان به کاوش بازیگران فرعی در مداخله – نمایندگان تحویل و واسطه ها در تئوری های تغییر پرداخت. به طور معمول، نقش دیگر بازیگران پرداختن به فرضیات در معرض خطر و دست زدن به اقداماتی است که بیشترین احتمال جهت اطمینان از تحقق این فرضیه های پیوند علّی را دارند.

این تئوریهای تغییر مبتنی بر بازیگر بعدا" همان تئوریهای تغییر جزیی در درون تئوریهای تغییر اصلی هستند. به طور کلی، انتظار میرود این بازیگران اقداماتی را که قبلاً انجام نمیدادند، برای ایجاد تغییرات مورد نیاز انجام دهند، یعنی بازیگران رفتار خود را تغییر می دهند.

نوشتن تئوری تغییرمتنی. در بعضی مواقع برای توضیح "داستان تئوری تغییر" معمولاً نسخه نوشتاری از تئوری تغییر لازم است. من دریافتم که نوشتن نسخه متنی نحوه عملکرد هر پیوند علّی می تواند خود ابزاری بسیار مفید برای تشخیص نقاط ضعف در یک تئوری تغییر باشد.یعنی بحث در متن در مورد هر یک از مراحل، برای مثال: رسیدن به خروجی ها، رسیدن از خروجی ها به دستیابی، رسیدن از دستیابی به تغییر ظرفیت، رسیدن از تغییر ظرفیت به تغییر رفتار و منافع مستقیم، و سپس رسیدن از منافع مستقیم به بهبود رفاه.نوشتن این توضیحات تئوری تغییر برای دیگران، قدم به قدم، اغلب فرضیات از قلم افتاده یا عدم تناقضات منطقی را آشکار می کند.

مسائل / نگرانی ها / ملاحظات در تهیه تئوری تغییر مفید

موافقت در باره نیاز به یک تئوری تغییر قابل ارزیابی. تئوری تغییر در حقیقت ممکن است در طول مرحله تهیه و طراحی مداخله، برای اهداف مفیدی مورد استفاده قرار گرفته باشد، با این وجود، غالبا ًیک تئوری تغییر مناسب، با هدف ارزیابی تهیه و تدوین نمیشود. درنتیجه، متقاعدکردن برخی افراد – احتمالاً تامین کنندگان مالی ارزیابی – که تهیه یک تئوری تغییر قابل ارزیابی نیاز به کار بیشتری دارد، میتواند امری چالش برانگیز باشد.

استفاده از تئوریهای تغییر برای باز کردن پیچیدگی. تئوریهای مبتنی بر بازیگر یک نوع تئوریهای جزیی تغییر هستند. تئوریهای جزیی تغییر معمولاً از مسیرهای متفاوت اما همزمان برای تأثیرگذاری تشکیل شده اند و احتمالاً در یک مقطع در امتداد زنجیره علّی وقایع "به هم می رسند". از نظر طراحی، این تئوریهای تغییر مسیرهای نسبتاً مستقیمی هستند و در عین حال که هدف از ایجاد آنها کمک به دستیابی به اهداف کلی است، معمولاً یک هدف موقت فوری تر دارند. شناسایی این اهداف نزدیک، روشی مناسب برای شروع تهیه تئوریهای جزیی تغییر است.

در مداخلات پیچیده (که اینروزها عادی تر است) نیاز است این پیچیدگی به روشی معنی دار گشوده شود. تئوری اجمالی تغییر میتواند راهنمای انجام این کارباشد، با هریک از مسیرهای تأثیرگذاری شناسایی شده به عنوان تئوریهای جزیی جداگانه وعلّی تغییر، به طورجداگانه نشان میدهد که چگونه هر یک از آنها بهم پیوند دارند.

در تهیه یک تئوری جزیی تغییر باید انتخاب کنید چه سطحی از جزئیات را میخواهید به تصویر بکشید. هیچکس یک تئوری تغییر اسپاگتی وار که واقعاً فقط برای شخصی که آن را تهیه کرده مفید است، نمی خواهد: شما یک تئوری تغییر می خواهید که یک داستان علّی خوب را به روشی قابل فهم بازگو کند. استفاده از تئوریهایفرعیتغییر یا همان تئوریهای جزیی تغییر درون تئوریهای تغییر بزرگتر روشی مناسب برای پی بردن به این نکته است که چیزهایی مورد نیاز است، با این روش هنوز تئوری تغییر ( یا تئوریهای متععد تغییر ) معنی خود را حفظ میکنند. تئوریهای تغییر که دارای تئوریهای جزیی تغییر هستند راه خوبی جهت به تصویر کشیدن تئوریهای تغییر برای مداخلات پیچیده و باز کردن پیچیدگی ها است.

ساده کردن مدلهای تئوری تغییر. در مورد هر تئوری تغییر، این انتخاب وجوددارد که چه مقدار جزئيات را به ويژه در طول مسير وارد آن کنیم.درواقع، مقدار جزئیات در یک تئوری تغییر بستگی به هدفی دارد که بخاطر آن مورد استفاده قرار میگیرد.

با اینحال، برای دستیابی به یک تئوری تغییر ساده تر ،این نکته را ضروری دانم که ابتدا تئوری تغییر دقیقتر تهیه کنیم. بدین معنی که، تهیه یک تئوری تغییر ساده تر و یاساده شده بدون ایجاد مدل کاملتر در ابتدا، بسیار دشوار است. علاوه بر این، اگر در هنگام بازبینی تئوری تغییر، معلوم شود که تغییرات مورد انتظار رخداده است، دراین صورت فرد میتواند به تئوری تغییر دقیق تر مراجعه کرده و به جستجوی موانع سر راه ایجاد نتایج مورد انتظار بپردازد.

مداخلات مبتنی بر پروژه. مداخلاتی که دربرگیرنده تعداد زیادی پروژه های تکی است، تهیه تئوریهای تغییر مفید و کارآمد به ویژه کار چالش برانگیزی است. با این حال، غالباً پروژه ها را می توان به تعداد مناسبی از انواع پروژه ها گروه بندی نمود، و هر گروه مسیری خاص برای تأثیرگذاری دارند.این گروه بندی ها ممکن است بر پایه ای مانند گروه های هدف مختلف، مکانیسم های مختلفی که برای دستیابی به تأثیر استفاده می شود یا احتمالاً حتی مناطق جغرافیایی مختلف مبتنی باشد. با این وجود، باید میزان مناسبی از تشابه بین پروژه ها در یک گروه وجود داشته باشد تا بتوان یک تئوری تغییر عمومی برای این گروه تهیه کرد.

نتیجه گیری

تئوریهای تغییر به طور فزاینده ای به عنوان یک عنصر اساسی در مدلسازی مداخلات و انجام ارزیابیها مورد استفاده قرار میگیرند. دلیلی برای این امر وجوددارد. یک تئوری تغییر میتواند ابزاری بسیار مفید برای تسهیل طراحی، اجرا و ارزیابی یک مداخله باشد. اما تئوری تغییر چیزی نیست که بتوان آنرا در پشت پاکت نامه تدوین کرد. تهیه آن نیازمند تفکر تحلیلی جدی در مورد مداخله، بحث و گفتگوهای دقیق و باحوصله میان ذینفعان، منابع مناسب و البته زمان کافی است.

امروزه به طور فزاینده ای، مداخلات با چندین اجزای مختلف پیچیدگی یافته اند. تهیه یک تئوری تغییر برای چنین مداخلاتی نه عملی است و نه در واقع مفید. در عوض، پیچیدگی مداخله و محیط آن نیاز به گشودن داشته، و لازم است تئوریهای تغییر جداگانه برای مسیرهای مختلف مداخله تهیه و تدوین گردد. یک تئوری تغییر اجمالی میتواند نشان دهد چگونه این تئوریهای جزیی تغییر کنار هم قرار گرفته و به ایجاد تاثیرات مورد نظر کمک میکند.

مداخلات، باهدف تغییر رفتار و عملکرد افراد ذینفع و سایر واسطه ها انجام میشود. بنابراین، تئوریهای تغییر باید از تحقیقات گسترده ای که در مورد چگونگی ایجاد چنین تغییر رفتاری انجام شده، استفاده کند.

یک تئوری تغییر، فقط جعبه و ِفلِش هایی نیست که حول مجموعه ای از باورها ترسیم شده باشند.یک تئوری تغییر ضعیف در تلاش برای فهم و تأیید آنچه اتفاق می افتد ناکام خواهد بود. اگر مراحل ذکر شده در بالا برای تهیه یک تئوری تغییر دنبال شود، می توان یک تئوری تغییر قوی پدید آورد. با این وجود، اگر امکان پذیر است، انجام تحلیل ساختار یافته تئوری تغییر که در آن هر یک از عناصر تئوری تغییر در برابر مجموعه ای از معیارها ارزیابی می شود، کار بسیار مفیدی خواهد بود.

درصورت امکان، مراحل تهیه و تکمیل یک تئوری تغییر مفید برای هر نوع مداخله که در طول زمان به نتیجه رسیده است را از نظر بگذرانید.با اینکار تئوری تغییر بعنوان دانش و فهم ما از مداخله و محیط آن بازبینی شده و بهبودمی یابد. معنی این سخن این نیست که تئوریهای تغییر هدفشان رسیدن به کمال باشد. یک تئوری تغییر خوب که مناسب هدف باشد بهتر است.

تئوریهای تغییر قوی باید برای کمک به طراحی، اجرا و ارزیابی مداخله ها موثر مدنی مورد استفاده قرار گیرند.

چرا ایجاد نظریه تغییر اهمیت دارد؟

کنشگران مدنی اغلب از خود می پرسند چگونه نظریه تغییر در طرح ریزی یک برنامه جدید می تواند موثر باشد؟ یا چگونه می توانند از آن به منظور پیش برد فرایندهای طراحی استراتژیک خود استفاده نمایند. پاسخ های بی شماری به این سوال وجود دارد.

نخست آن که نظریه تغییر سوالات جدیدی را پیش روی شرکت کنندگانی می گذارد که در حال توسعه ی برنامه ای استراتژیک می باشند.

شکل 3 مثال های از انواع سوالاتی که ممکن است گروه در فرایند کار با آن روبرو شود به نمایش می گذارد.

شکل 3 مثال های از انواع سوالاتی که ممکن است گروه در فرایند کار با آن روبرو شود به نمایش می گذارد.

  • آیا این ها تنها نتایج لازم برای رسیدن به اهداف بلند مدت است؟
  • آیا شرایطی خارج از کنترل ما هست که بر توانایی ما برای تولید این پیش شرط ها تاثیر بگذارد؟
  • آیا ما قادر خواهیم بود به سطح تغییر واقعی اجتماعی در راستای رسیدن به اهداف قدم بر داریم؟
  • آیا مداخله برنامه ریزی شده برای رسیدن به هدف کفایت می کند؟
  • آیا منابع لازم برای اجرای مداخله در اختیار داریم؟

تدوین نظریه تغییر موجب می شود که شرکت کنندگان، مداخله های برنامه ریزی شده را از همان ابتدای کار به چالش بکشند.

دوم آن که فرایند تدوین و نقد نظریه تغییر موجب می شود که افراد ذینفع به طور صریح درباره ی چگونگی استفاده از منابع شان در جهت شکل گیری پیش شرط های لازم برای رسیدن به هدف نهایی سخن گویند. از این منظر، می توان نظریه تغییر را به عنوان ابزار مدیریت انتظار تلقی کرد چرا که به طور واضح به این امر می پردازد که چه مقدار کار می بایست در راستای رسیدن به هدف انجام پذیرد و در مقابل، عملا، چه مقدار منابع و زمان می بایست بدین منظور صرف شود. علاوه بر این، نظریه های تغییر، به اعضای گروه کمک می کنند تا در رابطه با چگونگی استناد موفقیت ها به اجماع برسند. می دانیم تعریف روشنی از هدف بلند مدت و تک تک پیش شرط های قرار گرفته در مسیر تغییر کار فکری سخت و طاقت فرسایی است. این نظریه برای ما فرصتی فراهم می سازد تا به سوالات مهمی همچون "دقیقا منظور ما چیست؟" تعمق کنیم. حاصل این اندیشیدن این است که برنامه ریزی از زبانی گنگ و نا مفهوم عاری گشته. لیک بدون چنین دقت عملی، این ابهام در کار باقی خواهد ماند.

در نهایت، تدوین نظریه تغییر با روشن ساختن تمامی مسایل برای تمامی اعضای گروه به افراد ذینفع کمک می کند که بتوانند به درک مشترکی از برنامه ای که بدان مشغول اند نایل شوند. به عبارت دیگر، افراد ذی نفع با شرکت در فرایند ساخت نظریه می بایست در مسایلی از قبیل آن چه بنا دارند در نهایت به دست آورند، نتایج اولیه و میانی لازم جهت رسیدن به موفقیت، شیوه سنجش نتایج، و اقدامات لازم به منظور ایجاد تغییر، توافق داشته باشند. آن ها، هم چنین می بایست، درباره فرضیاتشان ذهنیت روشنی داشته باشند و صادقانه بگویند درک چه مسایلی برایشان میسر نیست یا به کدام بخش از برنامه ریزی، ایمان قلبی دارند. در حال حاضر، سازمان ها مسیولیت تصمیمات و نتایجی که اجزای تشکیل دهنده سازمان تامین کنندگان مالیشان می گیرند به عهده دارند. از این رو، ضروری است برنامه ریزی یک عملیات بی عیب و نقص بوده و نتیجه مورد انتظار از قبل تعریف شده باشد به گونه ای که همگی از پیش بدانند موفقیتی که انتظارش را می کشند چیست.

جعبه ابزار برای تئوری های تغییر

در این قسمت برای در اختیار داشتن شیوه ای عملی از طراحی نظریه تغییر در دو قسمت الف و ب ابتدا به سودمندی نظریه تغییر اشاره می کنیم و سپس مدلی عملیاتی را برای طراحی و اجرای آن معرفی می کنیم.

الف: سودمندی نظریه تغییر

الف) لنز را وسیع تر می کند و نقش«ما» در بستر و فرآیندهای تئوری تغییر دقیق تر می شود.

ب) در مورد تغییر و بعد تئوری آن تامل کنید و اینکه احتمالا شما چگونه می توانید آن نقش را ایفا کنید.

پ) ساختن یک فهم مشترک با تیم و تقویت روش های انتقادی در گفتگو و ارزیابی های بروز

ت) باید متمرکز بر تغییر ماند.

ث)ارزیابی از پیشرفت و نتایج

ج)توسعه

تئوری تغییر این امکان را به شما می دهد که فرضیه های روشنی برای مسئله تعریف کنید. جایگاه خودتان را به عنوان نیروی خواهان تغییر در نسبت دقیقتری با محیط و مسئله تعریف کنید. تئوری تغییر تصویر روشنی از تغییری که می خواهیم در جامعه مشاهده بکنیم روبروی ما می گذارد و مهمتر اینکه به ما می گوید این «تغییر» چگونه قرار است اتفاق بیفتد. تئوری تغییر به ما این امکان را می دهد تا برنامه ای را برای ارزیابی یا حداقل شاخص هایی را برای سنجش تغییراتی که به دنبال آن هستیم فراهم کنیم. تلاش های معطوف به تغییر نمی تواند فقط مجموعه ای از فعالیت های کلی و بدون ارزیابی باقی بماند. بدون تئوری تغییر ما نمی توانیم بخش مهمی از مسیر را طراحی و هدایت کنیم مثلا مسئله ذینفعان را نمی توانیم دقیق ببینیم. اینکه ذینفعان آنها در جریان تغییر مطلوبی که ما بدنبال آن هستیم چه جایگاه و چه همراهی/مقاومتی خواهند داشت.

تئوری تغییر نقاط مهم مسیر تغییر را به ما نشان می دهد، اینکه هنوز در مسیر درست هستیم یا از آن خارج شده ایم؟ ما در مسیر پیگیری تغییرات درس میگیریم اینکه واقعا چه می خواسته ایم و چه اتفاق افتاده است. ارزیابی دقیقا به همه اعضای دیگر پروسه تغییرات نشان می دهد در کجا ایستاده اند و چه و چرا [آن نتایج را] بدست آورده اند.

ادامه مسیر یا اعمال تغییرات ضروری ارزیابی /بازنگری/طراحی مجدد ابتکارهای اجرایی/تغییرات عملیاتی/طراحی مفهومی ساختن اجزا تئوری/جایگاه من/ما و ذینفعانتعیین اهداف /تعیین تغییرات مطلوب جمع آوری داده ها /طرح مسئله

بطور مثال برای مقابله با مشکلات روحی زنان کارگر در یک کارگاه متوسط، یکی از کنشگران محلی طرح استفاده از ورزشگاه بلااستفاده ای را در نزدیکی کارگاه آغاز می کند. کنشگر بنابر اطلاعات و جمع آوری اولیه داده ها می داند که تعداد متقاضی برای استفاده از ورزشگاه بالاست. همزمان مربی ورزش بیکاری نیز در شهر وجود دارد. او با تعیین هدف قابل استفاده کردن ورزشگاه بصورت مجانی شروع به چیدن تئوری تغییرش می کند: ابتدا باید اهداف منطقی تعریف کند، آنها را مطلوب و به نفع همه نشان دهد، مدیر کارگاه را به عنوان یکی از حامیان به پروژه بکشاند، با کارگران در مورد اهمیت و ضرورت سلامت جسمانی و کمک بالقوه ای که ورزش به آنها می کند، صحبت کند، منابع محلی حامی طرح را پیدا کند، موانع را بشناسد و راهکارهای مشخصی را در سطوح مختلفی مثل چانه زدن با شورای محل، روزنامه محلی، به منظور جمع کردن و بسیج نیروهای بیشتر تعیین کند.مسیر رفته شده را ارزیابی کند، میزان دستاوردها را بسنجد و پیشرفت طرح را هم به لحاظ عملی شدن دسترسی به ورزشگاه مورد ارزیابی قرار دهد. نقاط قوت را و چرایی آن را حفظ کند و اشتباهها را تکرار نکند. مسیر را ادامه دهد یا آن را بطور کلی یا نسبی تغییر دهد.

تئوری تغییرمی تواند مدل مفهومی1 برای رسیدن به یک چشم انداز جمعی باشد. یک تئوری تغییر به طور معمول به ارتباطات بین استراتژی ها، نتایج و اهدافی که از یک مأموریت یا چشم انداز گسترده تر پشتیبانی می کنند، می پردازد. پیش فرض هایش روشن است و ارتباط آن را با چشم انداز، استراتژی و نتایج و اهداف می داند. تئوری های تغییر می توانند در اشکال مختلفی مطرح شوند اما در نهایت باید به ما توضیح دهند که چگونه از نقطه آ به نقطه ب می رویم.2

چندین مدل تئوری برای کنشگری و ترویج گری قابل دسته بندی است.3 اما برای گزینش چنین مدلی از تئوری تغییر می توان بطور عملی سراغ سوالهای روشنی رفت. با همین هدف باید سعی کرد، سوالهای مشخصی را برای کمک به تعیین استراتژی کنشگری و افزایش تاثیر بر گروه و محیط تدوین کرد. زمانی که می خواهیم در پویش های ترویجگری یا شکلی از کنشگری اجتماعی فعالیت داشته باشیم، باید دقیقا بررسی کنیم، ما چه باید انجام دهیم تا به تغییرات مطلوب برسیم. طراحی یکی تئوری تغییر ساده به ما کمک می کند، میان آنچه انجام می دهیم و تغییرات مطلوب ارتباط برقرار کنیم. زمینه های روبرو شدن با مشکلات یا مسائلی که بنوعی موضوع کنشگری یا ترویجگری ماست، گاه بسیار پیچیده و غیر قابل پیش بینی است و در اکثر مواقع اصلا تعیین همه فاکتورها ممکن نیست. با این حال در چنین وضعیتی باید اول سعی کرد شرایط را ساده و به روشن شدن تصویر کمک کرد. مثلا:

١. مساله یا مشکل را شناسایی کرد.

٢.پیام های عمومی درست کرد. پیشنهادهای تغییر، سیاست گذاری یا پژوهشی داد. بصورتی که تحلیل از تغییر دفاع کند.

٣.هسته ی اصلی بحث و پیام ها را به افکار عمومی منتقل کرد. از رسانه های اجتماعی، رسانه های کلاسیک و بسیج همراهان استفاده کرد.

ممکن است شما بعد از انجام همه ی این مراحل هنوز هم تغییری را بوجود نیاورده باشید.هر بخش از این فعالیت الزاما به تغییر ترجمه نمی شود، فهم اینکه کدام بخش موثرتر و بهتر عمل کرده است نیز کار خود تئوری تغییر است. این تئوری ارتباطات میان اجزا را فاش می کند و این مهم است.

تئوری تغییر در سطوح مختلفی می تواند توسعه یابد: در سطح ائتلاف، در سطح یک سازمان کل، برای یک تیم، برای یک کمپین شخصی یا ترویجگری یک ابتکار. جریان توسعه ی یک تئوری تغییر هم می تواند مشارکتی باشد: شامل تاملات و بحثهای گروهی. تئوری تغییر در عین حال چیزی بیش از ترسیم یک دیاگرام است. فرآیند تفکر جمعی و دیاگرام خلاصه ی نهایی است از اینکه چگونه باید با یک توضیح از تغییر، قرار است با آن همراه باشیم.

اجزا ساده شده یک تئوری تغییر عبارت است از :

یک)آن تغییر کلی چیست؟ تصویر بزرگتر از تاثیر تغییر را توضیح دهد با پیش بینی برای دوره زمانی سه ساله داشته باشد.

تمرین: از اعضا گروه بپرسید، تیتر روزنامه آن روزی که تغییر اتفاق افتاده چیست؟درباره موضوعات بحث کنید.

دو)پیش شرط هایش چیست؟بازیگران موثر را بشناسید. تحلیل نیروهای میدان به این صورت که خط طولانی در میانه صفحه ای بزرگ بکشید و تغییرات کلی رویدادها را بنویسید. عوامل و نیروهایی که به تغییر کمک کرده اند را با رنگ سبز پایین و موانع را با رنگ قرمز بالا بکشید. مهمترین نقاط و حوزه های ضروری برای تغییر را مشخص کنید برای اینکه تغییر بزرگ مورد نیاز حاصل شود.

Figure 4

سه)نقش من چیست؟ سازمان های مختلف از جریان تغییرات تحلیل دارند و پیش فرض هایی برای آن در نظر می گیرند. اما سهم و مدل مشارکت هم سازمان، هر گروه، هر فرد و هر جریان بنابر دانش، تجربه و مهارت متفاوت است. ما چه چیزی را به تغییرات مورد نظر اضافه می کنیم؟ اینکه مشارکت نیرویی عاطفی، تخصصی، مهارتی، تجربه ای، روابطی و غیره را به جمع یا تیم یا جریان کنشگری تزریق می کند.

چهار)این تغییر شبیه چیست؟

بررسی این تغییر در کوتاه/میان مدت باید ارزیابی شود: آیا جامعه مدنی تقویت شده است؟ آیا شهروندان قدرت بیشتری بدست آورده اند؟ آیا دانش یا اطلاعات برای اثرگذاری بسوی تغییر مفید واقع شده است؟ آیا نیاز به فضاهای جدید برای تغییر یا بازی بیشتر وجود دارد؟ گرایش یا هنجارهای اجتماعی تغییر کرده است؟ آیا هدف مورد نظر محقق شده است؟ در مواقعی که تغییر جواب داده است، لحظه مطلوب تغییرات چه زمانی بوده چگونه خلق شده است. آن را باید شناسایی کرد.4

5تغییر با لنز رویکردهای رابطه ای

آنچه در مورد عملیاتی کردن تئوری تغییر گفته شد، سنجش نسبت فاکتورها بر روابط و ساختن زمینه های کنشگری بود. رویکرد رابطه ای درگیر شناخت بیشتر زمینه و بستر حاکم بر عوامل و روابط است. فضای حاکم بر عوامل تاثیرگذار و افراد را بررسی می کند، و دائما تصویر بزرگتر از رویدادها و موقعیت ها را ترسیم می کند. دقت به در پیش گرفتن رویکرد رابطه ای در تغییرات بویژه برای کنشگری در محیط های پر مخاطره ابزار خوبی برای پرهیز از تک بعدی عمل کردن یا تقلیل مشکلات تغییر به تک عوامل محدود در اختیار می گذارد.

6تغییر با رویکردهای موقعیتی در کنشگری

در جریان پیگیری یک برنامه یا خواست تغییر اگر فقط بر بازیگران نهادها تصمیم سازان و … تمرکز کنیم رویکردهای موقعیتی را انتخاب کرده ایم که در تحلیل گنشگری عمدتا حول بازیگرشناسی و نقشه کشی کلاسیک از آنهاست. در این رویکرد با چشم پوشی از روابط عمدتا منابع قدرت تعریف می شود و چندان به روابط یا فاکتورهای تاثیرگذار نزدیک نمی شود. برای ساده کردن شرایط با موقعیت های پیچیده از وضعیت های بهم تافته شده، رویکردهای موقعیتی دست به شناسایی چارتی و معمولا نقطه ای بازیگران می زند. در این رویکرد جایگاه استقرار بازیگران در هرم قدرت بیشتر مورد توجه است.

ب) مدلی عملیاتی

در مجموعه علوم انسانی و اجتماعی ده ها تئوری بزرگ و کوچک وجود دارد که از فراهم کردن ساختار نظریه ای که بتواند از تغییرات حمایت کند، پشتیبانی می کند. همه آنها در مجموع به دو دسته ی بزرگ قابل تقسیم هستند: تئوری های عمومی که توضیح می دهد سیاست تغییر چگونه در یک پهنه وسیع اتفاق می افتد و تئوری های تاکتیکی از حوزه های مختلف علوم اجتماعی به تاکتیک های ترویجگری می پردازد که می تواند بخشی از تلاش های کنشگری را بصورت تئوریک توضیح دهد. تئوری های عمومی شامل : تئوری جهش بزرگ، تئوری دستورکارنویسی، تئوری ائتلاف ترویجگری، تئوری نخبگان، تئوری رژیم.

تئوری های تاکتیکی عبارتند از: تئوری چارچوب های ارسال پیام، تئوری تنظیم دستور کار یا نفوذ رسانه ای، تئوری سازماندهی توده ای[grass root]، تئوری تشکیل گروه و تئوری انتشار یا انتشار ابتکار. از میان تئوری های عمومی تئوری جهش بزرگ و ائتلاف ترویجگری را انتخاب می کنیم.

در این دو تئوری نقش کنشگری و بازی ویژه کنشگرها می تواند نویدبخش افقی آرمانی از تغییرات باشد. هر دو تئوری کلان نگر است اما همزمان با اتصالاتی به نقش کنشگری سیاست تغییر را دنبال می کند. در بخش تئوری های تاکتیکی نیز تئوری تشکیل گروه و تئوری نفوذ رسانه ای را بررسی خواهیم کرد. کنشگری در تئوری نفوذ رسانه ای، تشکیل گروه و تئوری انتشار از این منظر که بطور بالقوه به شیوه کنشگری مرتبط است و بار سنگین موفقیت آمیز بودن خود را نه به نهاد یا سازمان بلکه بر کنشگری می گذارد، جالب توجه است.

تئوری های عمومی تغییر

١.تئوری جهش های بزرگ7

طرفداران این تئوری می گویند در صورت مناسب بودن شرایط، تغییراتی می تواند ناگهانی رخ دهد و جهش های بزرگی اتفاق بیافتد که نشان دهنده فاصله گیری قابل توجهی از گذشته است. در مقابل تغییرات کوچک در طول زمان که معمولاً منعکس کننده تغییر اساسی در وضعیت موجود نیستند. این تئوری معتقد است که شرایط برای تغییر در مقیاس بزرگ وقتی رخ می دهد که موارد زیر فراهم باشد:

بازیگران جدید درگیر یک موضوع می شوند.

یک مسئله ای از منظری متفاوت برجسته می شود و رسانه ها و افکارعمومی توجه بیشتری را به خود جلب می کنند.

رویکرد فعلی به مسائل ناکافی جلوه می کند.

پرسشگری از مسائل را بر سطوح اساسی، ساختاری و اداری می کشاند.

جهش های بزرگ به همراه بسیج طرفداران و نفوذ رسانه ای همیشه از مورد توجه ترین تئوری برای ایجاد تغییرات بزرگ است.

٢. چارچوب ترویجگری ائتلاف

این چارچوب توسط پل ساباتیه و جنکینز اسمیث مشترکا به عنوان چارچوب اتئلاف ترویجگری مطرح شد و بر این اصل استوار است که افراد دارای باورهای مشترک اساسی در زمینه های سیاست گذاری بر سر یک موضوع، که متوجه جدی بودن یک مسئله، چرایی بروزبودن مسئله، توانایی جامعه در حل مسئله و راه حل های امیدوار کننده برای حل مسئله هستند، برای آن براساس ترویج همکاری و ائتلاف میان افراد با نقطه نظرات مشابه اقدام و به گسترش همکاری میان آنها کمک می کنند. مدافعانی که از این نظریه استفاده می کنند معتقدند که تغییر سیاست از طریق فعالیت هماهنگ بین افراد و سازمان های خارج از دولت با همان اعتقادات اصلی بر سر سیاست گذاری برای تغییر اتفاق می افتد. همانطور که در حیطه سیاست رسمی افراد اقدام به ائتلاف برای تصویب یا پیش بردن یک سیاست می کنند، در حوزه جامعه مدنی هم این ائتلاف میان بازیگران و با کنشگری طیف وسیعی از بازیگران اتفاق می افتد.

افراد دارای اعتقادات مشابه از گروههای مختلف به شکل متحد با هم ارتباط می گیرند. گاهی با کمک تاثیرگذاری بر افکار عمومی، گاه با حمایت از تغییرات حقوقی راه حل هایی را برجسته می کنند. کنشگری بخش مهم این استراتژی کلان است چرا که سعی می کند، با متقاعد کردن، روشن کردن افکار عمومی، حضور رسانه ای و گفتارهای جایگزین همزمان از ارزش جدیدی دفاع کند و همزمان اتحاد و همبستگی بسازد. موفقیت در این تئوری به بازیگری حرفه ای کنشگران، محاسبه شرایط و باز هم توانایی ساختن ائتلاف ها و حفظ آن بستگی دارد.

در بستر جوامع تحت سرکوب خاورمیانه، امکانات فضای آنلاین و نیروهای پراکنده اجتماعی که فرصت برای شکل دادن یک صدای هژمون ندارند، چارچوب ترویجگری ائتلاف می تواند صورتی صلح آمیز از کنشگری را بدست دهد که در پهنه ای افقی،نقاط مهم و قدرتمند تحول خواهی را تدریجا بهم وصل کند و برجریان مطالبه تغییرات اثر بگذارد. ظهور کمپین های رسانه ای، خیابانی، تحریم، بست نشینی همزمان از طریق تغییرات ادراکی ترویج شده در مورد سیاست ها در کانالی از تبادل اطلاعات فرصت های بیشماری را به ما نشان می دهد.

تئوری های تاکتیکی:

١.تئوری تشکیل گروه

تئوری طبقه بندی خود، منسوب به جان سی ترنر، از تشکیل گروه به عنوان فرآیندی یاد می کند که انسجام، همکاری و تأثیرگذاری اجتماعی را امکان پذیر می سازد. این تئوری به هویت -یعنی چگونگی درک و تعریف فرد از خود- به عنوان انگیزه ای برای تشکیل گروه نگاه می کند. افراد براساس شباهتهای ادراک شده شان در مورد نگرشها، ارزشها، تجارب با استفاده از ترویجگری متمایل به حل جمعی یک مسئله یا تحقق یک هدف، با گروهها یا دسته های اجتماعی شناسایی می شوند. به عنوان اعضای یک گروه اجتماعی مشخص، افراد هنجارهای آن گروه را می آموزند و آن هنجارها را درونی می کنند. اعضا تمایل دارند تا هنجارها و شباهتهای درون گروهی را مهم تر یا برجسته تر كنند و با دیگر گروههای مخالف یا متفاوت تمایزهای اصلی قائل شوند و از این طریق به یك هویت اجتماعی مثبت دست یابند.

برای ایجاد ائتلاف یا پیدا کردن متحدان جدید، می توان با یافتن موضوعی که افراد بتوانند بر سر آن با هم توافق کنند، گروه های موجود را همسو یا دست به ایجاد گروه های جدید زد. برعکس، مدافعان ممکن است با تمایز گروه خود از دیگران، هویت گروه را تشدید کنند. حال اینجا سوالی مطرح است برای جلوگیری از دو قطبی شدن گروه چه باید کرد؟ یک ائتلاف حمایت گرانه می تواند پیام های سازگار و دقیق حاوی آگاهی را برای اعضای گروه بگونه ای فراهم کند که همسویی و همبستگی ها را بیشتر مورد تاکید قرار دهد. این پیام های نویدبخش می تواند ایجاد یک دستور کار مشترک برای معرفی نگرش ها، ارزش ها یا تجربیات یک گروه همراه و همدل با هم باشد یا می تواند به افزایش آگاهی از اصول و پیامهای گروه در بین اعضا گروه و بیرون از گروه کمک کند. مهارت های کنشگری بویژه در ساختن ائتلاف، پیگیری مطالبات بروی خطی ممتدی از همکاری های بین گروهی می تواند ما را امیدوار کند که از تئوری تشکیل گروه یا گروه سازی استفاده کنیم. همزمان که ارزش مورد نظر خود را پیگیری می کند با تکیه به هویت گروهی از کانال کنشگری مجهز به تکنیک های اجماع سازی،

٢.تئوری تنظیم دستورکار یا نفوذ رسانه ای

نظریه تنظیم دستور کار مکس مک کامبز و دانلد شاو که به طور غیررسمی به عنوان تئوری تأثیر رسانه هم شناخته می شود، نشان می دهد که رسانه های جمعی/خبری، به طور قابل توجهی در دستور کار عمومی تأثیر می گذارند.8 موضوعات سیاسی برجسته و همیشه حاضر در رسانه ها معمولاً همان موضوعاتی هستند که مردم از آنها آگاهی دارند و آنها را کلیدی می دانند. رسانه ها ممکن است به بعضی خبرها و موضوعات اهمیت و توجه بیشتری نشان دهند و یا ندهند، اما به طور کلی تعیین می کنند که کدام یک از موضوعات سیاسی یا اجتماعی اولویت دارند. مک کمبز و شاو این نظریه را در زمانی تدوین کردند که نهادهای رسانه ای سنتی (به عنوان مثال تلویزیون، روزنامه، مجله خبری و رادیو) منبع اصلی تولید محتوا بودند و به عنوان دروازه بان اصلی برای توزیع محتوا عمل می کردند. این تئوری از آن زمان به بعد توسعه بیشتری یافته است تا بتوان برای اثرگذاری متوجه مثل رسانه های اجتماعی و کانال های رسانه ای جدید شد. امروزه، بسیاری از وبلاگ نویسان سیاسی مستقل، یا کاربران فضاهای آنلاین تولید محتوا می کنند و در حال رقابت با رسانه های خبری سنتی هستند و عدم وابستگی آنها به انحصار رسانه های سنتی، بی طرفی و اعتبارشان آنها را تقویت می کند. تلاش ها درمقابل مخاطب هدفمند یا تصمیم گیرنده بر روی عموم مردم متمرکز است و می تواند برجستگی یک مسئله را افزایش دهد، ممکن است باعث تغییر اراده عمومی در مورد موضوعی بشود.

تاثیر نفوذ رسانه ای بویژه با توجه به کنشگری آنلاین و امکان این کنشگری در بزرگتر کردن حلقه انتخاب های شخصی و تبدیل کردن آن به یک حرکت گروهی، اجتماعی، جنبشی از جمله چارچوب های تاکتیکی مورد توجه و برای عصری که تقریبا کنشگری سوا و بدون فضای آنلاین چندان امکان وقوع ندارد، باید با دقت مطالعه شود.

این استراتژی شامل تاکتیک های امیدوارکننده و امیدبخش همچون کمپین در رسانه های اجتماعی و همچنین تقویت ارتباطات عمومی است. طبق این نظریه، کارهای رسانه ای و ارتباطی باید بگونه ای با کنشگری مجهز شود که بتواند از تصمیم گیرندگان حمایت کند. رسانه ها و محتوای آنها جهان افراد را می سازند. نظام ترجیحات آنها را شکل می دهند و گاهی در این انتخاب ها الویت های اجتماعی را مشخص می کنند. آن چیزهایی که به عنوان دستور کار عمومی مشخص می شود تا حد زیادی انتخاب رسانه و الویت های آنهاست. رسانه در این نقطه در پناه کنشگری می تواند به سمت عمومی شدن یک مطالبه و ایجاد پشتیبانی های بزرگ حرکت کند. آن را در سطح بالایی قرار دهد و به اقدام یا عملی شدن مطالبات از طریق نفوذ رسانه ای کمک کند.

٣.تئوری انتشار/انتشار ابتکارات

تئوری انتشار توسط اوروت راجر توسعه پیدا کرد. اشاره او به فرآیندی است که در خلال آن مدلهایی از عامل تغییر (فرد، گروه غیر رسمی یا یک ان.جی.او.) به یک ابتکار پیوند می خورد. نوآوری می تواند مرتبط با یک کالا، سیاست، ایده، سازمان، عملکرد یک برنامه یا یک استراتژی باشد.بعد از آغاز یک ابتکار یا نوآوری می تواند. با گذشت زمان، نوآوری ممکن است به سمت انواع خاص یا دسته خاصی از پذیرفتگان ایده یا مطالبه پیش برود. پذیرفتگان اولیه، اکثریت اولیه، اکثریت متاخر و دیر ملحق شوندگان. اگر نوآوری به توده قابل توجهی برسد، توسط اعضای نظام اجتماعی پذیرفته یا رد خواهد شد. نوآوری در صورتی که برای درک نسبتاً آسان باشد، به احتمال زیاد مورد پذیرش قرار می گیرد.</div>

  1. conceptual model 

  2. Organizational Research Services. (2007). A guide to measuring advocacy and policy. Prepared for the Annie E. Casey Foundation. Seattle, WA 

  3. Sarah Stachowiak, PATHWAYS FOR CHANGE: 10 Theories to Inform Advocacy and Policy Change Efforts. ORS Impact October 2013 http://www.pointk.org/resources/files/Pathways_for_Change.pdf 

  4. https://www.bond.org.uk/resources/theory-of-change-for-advocacy-and-campaigns 

  5. Relational Approach 

  6. Positional Approach 

  7. Bryan D. Jones and Frank R. Baumgartner(2012) From There to Here: Punctuated Equilibrium to the General Punctuation Thesis to a Theory of Government Information Processing, The Policy Studies Journal, Vol. 40, No. 1, 2012 

  8. برای جزئیات بیشتر تئوری نفوذ رسانه نگاه کنید به:

    Maxwell E. McCombs and Donald L. Shaw (1972),The Agenda-Setting Function of Mass Media_The Public Opinion Quarterly_, [Vol. 36, No. 2 (Summer, 1972)]https://www.jstor.org/stable/i328158, pp. 176-187 (12 pages) Published By: Oxford University Press

    Yunjuan Luo, Hansel Burley, Alexander Moe, and Mingxiao Sui (2019), A Meta-Analysis of News Media's Public Agenda-Setting Effects, 1972-2015, Journalism & Mass Communication Quarterly Vol. Vol.96(1) 150–172 

درباره ما
“کنش آکادمی” یک منبع آنلاین رایگان برای همه کنشگران مدنی و سازمان های جامعه مدنی است که تلاش می‌کنند جامعه ایی دموکراتیک و توسعه گرا بسازند و تغییرات اجتماعی - سیاسی مثبتی را برای زیست بهتر، حقوق برابر برای همه شهروندان ایرانی ایجاد کنند. چشم‌انداز ما این است که کنشگران مدنی، چه در سطح محلی و چه در سطح ملی و جهانی، آمادگی و توانایی بیشتر و بهتری برای کار با یکدیگر و جوامع محلی در شرایط محیطی پر مخاطره به منظور ایجاد تغییرات مثبت در شرایطی که زندگی‌ اجتماعی – سیاسی شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد داشته باشند. رسالت ما ساختن جامعه مدنی پویا، شاداب ، دموکراتیک ، توسعه گرا و بسط و گسترش زندگی انجمنی در جامعه ایرانی و جوامع فارسی زبان است.
Part of the following networks